ذوالنون مصري , از نخستين عارفان اسلامي است . متوكل , خليفه عباسي , او را به جرم كفر و بي ديني , در زندان كرد اما پس مدتي , تحت تاءثير سخنان او قرار گرفت و وي را آزاد كرد . ذوالنون در سال 245 هجري قمري وفات يافت .
ذوالنون مصري را به جرم جنون و ديوانگي به ديوانه خانه بردند و در آن جا, وي را حبس كردند . روزي دوستان و مريدانش به ديدار او رفتند . ذوالنون گفت : شما كيستيد؟ گفتند: ما دوستداران توييم . ذوالنون , به صداي بلند, آنان را ناسزا گفت و هر چه در اطراف خود يافت , به سوي آنان , پرتاب كرد . مريدان همه گريختند و كسي بر جاي نماند . ذوالنون , خنديد و سر خود را به نشانه تاءسف , جنباند و گفت : شرم بادتان !شما دوستداران من نيستيد . اگر دوستان من بوديد, بر جفاي من صبر مي كرديد و اين چنين از من نمي گريختيد . دوست , بلاي دوست را به جان مي خرد و از او نمي گريزد.(142)