آورده اند يكي از سياحان خارجي وارد شهر بغداد شد و به دربار هارون الرشيد بار يافت و چون به
حضور خليفه رسيد سوالاتي چند از وزراء و دانشمندان در حضور خليفه نمود ولي هيچكدام نتوانستند به
سوالات آن سياح جواب صحيح دهند .
خليفه غضبانك شده و به وزراء و علماء دربار گفت اگر جواب اين شخص را ندهيد , كليه اموال شماها
را به او خواهم داد . حاضرين 24 س اعت مهلت خواستند و خليفه به آنها فرجه داد و بعد يكي از آنها
گفت فكر مي كنم بايد به سراغ بهلول برويم و غير از بهلول ديگري نمي تواند جواب سوالات سياح را
به درستي و راستي بدهد . پس به دنبال بهلول رفتند و او را از ماوقع خبردار نمودند و بهلول قبول نمود
كه جواب سوالات سياح را بدهد . فرداي آن روز كه بنا بود در حضور خليفه جواب سياح را بدهند ,
بهلول حاضر شد و رو به سياح نمود و گفت : هر سوالي داريد بنماييد من براي جواب دادن حاضرم
سياح با عصاي خود دايره اي كشيد و بعد رو به بهلول نمود . بهلول بدون معطلي خطي وسط دايره
كشيد و آن را به دو قسمت نمود . سياح باز دايره اي كشيد بهلول اين دفعه دايره را به چهار قسمت كرد
و با دست يك قسمت را به سياح نشان داد و گفت : اين قسمت خشكي و اين سه قسمت آب است .
سياح دانست كه بهلول غرض او را دانسته و به سوالات او درست جواب داده است . پس در حضور
علماء و حاضرين و خليفه بهلول را تحسين فراوان نمود و بعد پشت دستش را به زمين گذاشته و انگشتها
را به طرف آسمان گرفت . بهلول عكس عمل او را نمود . يعني انگشتها را به زمين گذاشت و پشت
دست را رو به هوا كرد . سياح بي اندازه او را تحسين نمود و به خليفه گفت :
از داشتن چنين عالم دانشمندي بايد خيلي به خود باليد . خليفه پرسيد مقصود از اين سوال و جواب را
نفهميدم . سياح جواب داد من اول دايره كشيدم و مقصودم نشان دادن شكل كره زمين بود . بهلول فهميد
و آن را به دو قسمت تقسيم نمود و به من فهماند كه به كرويت زمين معتقد اس ت و بلكه رموز را به دو
قسمت نيم كره شمالي و جنوبي تقسيم كرد و مرتبه دوم كه دايره كشيدم و آن را به چهار قسمت نمود به
من فهمانيد كه زمين چهار قسمت است كه يك قسمت آن خشكي و چهار قسمت ديگر آب است .
مرتبه سوم كه من كف دست را به زمين و انگشتان را به هوا نمودم و غرض من از نباتات و رستني هاي
زمين و اسرار نمو و رشد آنها بود . بهلول هم با دست خود باران و اشعه آفتاب را نشان داد و فهمانيد كه
نمو نباتات بوسيله باران و اشعه آفتاب است , پس به چنين دانشمندي بايد باليد . حاضران از حاضر جوابي
بهلول و نجات دادن آنها از غضب هارون شكر خداي را بجا آورده و از بهلول تشكر فراوان نمودند