گفت: كسي دوستم ندارد. مي داني كه چه قدر سخت است, اين كه كسي دوستت نداشته باشد؟ تو براي دوست داشتن بود كه جهان را ساختي. حتي تو هم بدون دوست داشتن خدا هيچ نگفت. گفت: به پاهايم نگاه كن! ببين چقدر چندش آور است. چشم ها را آزار مي دهم. دنيا را كثيف مي كنم. آدم هايت از من مي ترسند. مرا مي كشند. براي اين كه زشتم. زشتي جرم من است. خدا هيچ نگفت. گفت: اين دنيا فقط مال قشنگ هاست. مال گل ها و پروانه ها. مال قاصدك ها. مال من نيست. خدا گفت: چرا, مال تو هم هست. خدا گفت: دوست داشتن يك گل, دوست داشتن يك پروانه يا قاصدك كار چنداني نيست. اما دوست داشتن يك سوسك, دوست داشتن " تو " كاري دشوار است. دوست داشتن, كاري ست آموختني و همه كس, رنج آموختن را نمي برد. ببخش, كسي را كه تو را دوست ندارد, زيرا كه هنوز مومن نيست, زيرا كه هنوز دوست داشتن را نياموخته, او ابتداي راه است. مومن دوست مي دارد. همه را دوست مي دارد. زيرا همه از من است و من زيبايم, چشم هاي مومن جز زيبا نمي بيند. زشتي در چشم هاست. در اين دايره, هر چه كه هست, نيكوست. آن كه بين آفريده هاي من خط كشيد شيطان بود. شيطان مسئول فاصله هاست. حالا قشنگ كوچكم! نزديك تر بيا و غمگين نباش. قشنگ كوچك نزد خدا رفت و ديگر هيچ گاه نينديشيد كه نازيباست