و اما (خروف) آنچه درباره ي معني آن در كتب لغت آمده است اين است كه: اين كلمه به معني (بره نر) مي باشد و (خروف) به آن بره نري گفته مي شود كه بتازگي علفخوار شده و مغرور است, و پيوسته به اين طرف و آن طرف مي پرد, و خوب و بد را تشخيص نمي دهد و نصيحت پذير نيست و در حقيقت جاهل است.
در كتاب لسان العرب در اين زمينه در ماده ي خرف چنين مي نويسد:
در حديث حضرت مسيح عليه السلام آمده است كه بياران خود فرمود: انما أبعثكم كالكباش تلتقطون خرفا بني اسرائيل يعني: شما را همچون قوچهاي بزرگ ارسال مي دارم تا اشخاص مغرور و نادان بني اسرائيل را آگاه كنيد, سپس صاحب كتاب لسان العرب در توضيح اين جمله چنين مي نويسد: مقصود حضرت مسيح از: (كباش) يعني: (قوچهاي بزرگ) علماء بزرگ و مقصود از: (خرفان) يعني: (بره هاي نر) جهال و نادانان بني اسرائيل بوده است.
بنابراين روي اين بيان و توضيحاتي كه درباره ي (كبش) و (خروف) آورديم جاي هيچگونه شك و ترديدي باقي نمي ماند كه مقصود از: (قوچ) در حديث مورد بحث شخصيت كم نظيري است كه وي از علماء و مراجع بزرگ, و مقصود از (خروف) شخص جاهل نادان مغروري است كه نصيحت پذير نيست و با آن عالم بزرگ به ستيز برمي خيزد و در نهايت بر اثر زشتكاريها و جهالت و ناداني, نتيجه ي اعمال ناروا و كردار ناپسند خود را مي بيند و كشته مي شود.
و شايد هم بتوان گفت: همانگونه كه مرحوم كاظمي عليه الرحمه عبارت عربي قتل الكبش الخروف را از نظر ادبي توضيح داده است, كلمه ي كبش مفعول, و كلمه ي خروف فاعل قتل باشد.
واگر اين توضيح درست باشد معناي عبارت كاملا برعكس مي شود و چنين معنا مي دهد كه: هرگاه بره, قوچ را به قتل رسانيد آنگاه زمين از وجود ستمگران پاك مي شود.
به هر حال اگر توضيح مزبور مقرون به صحت باشد, احتمالا منظور از خروف سفياني, و منظور از قوچ سيدهاشمي باشد, و او سيدي است قرشي, هاشمي, و حسني كه اندكي پيش از قتل نفس زكيه در مكه, و همزمان با روزگاري كه سپاه سفياني در عراق است, و همزمان با ورود سپاه خراساني از طريق قصرشيرين و خانقين به عراق, در نزديكي ظهور, به شهادت مي رسد, چنانكه در ضمن حديثي از اميرمؤمنان عليه السلام روايت شده كه فرمود:
و قتل النفس الزكية بظهر الكوفة في سبعين من الصالحين " 1 ".
مردي پاك و شايسته با هفتاد نفر از بندگان شايسته ي خدا در پشت كوفه كشته مي شود.
به طور خلاصه, درباره ي جمله ي: قتل الكبش الخروف احتمالات زيادي وجود دارد كه ذكر همه ي آنها سخن به درازا خواهد كشيد, و ما به همين مقدار بسنده مي كنيم و حديث را به حال خود وا مي گذاريم تا گذشت زمان آن را تفسير كند.
و اما منظور از دو خون كه درحديث مورد بحث آمده است, ظاهرا منظور از آن يكي خون حضرت سيدالشهداء عليه السلام و ديگري خون نخستين شهيد آل محمد صلي الله عليه و آله يعني محسن حضرت فاطمه عليهاالسلام است. زيرا بر اساس روايات فراواني كه در تفسيرهاي عياشي و قمي و برهان نقل شده نخستين دادگاهي كه در دولت حقه تشكيل مي شود براي بررسي خون بناحق ريخته شده ي حسين بن علي عليهم السلام و محسن حضرت زهرا عليهاالسلام است. " 2 ".
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
پاورقي
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
1- بحارالانوار ج 52 ص 220 و 2373 و ج 53 ص 82 و بشارةالاسلام ص 58 و 175
2- تفسير عياشي ج 2 ص 290 ح 67, تفسير برهان ج 2 ص 419, كامل الزيارات ص 334 باب 108 حديث 11
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄معناي حديث اول:
►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
اينك براي اينكه معناي دو حديث ياد شده را, بروشني دريابيم نخست جملات حديث اول را در چند جمله خلاصه نموده و به توضيح و تفسير آنها مي پردازيم و سپس به معناي حديث دوم اشاره مي كنيم.
چكيده ي حديث اول:
مجموع فرمايشات اميرمؤمنان عليه السلام در حديث اول در اين چند جمله خلاصه مي شود:
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
1-
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
همينكه قيام كننده اي در سرزمين خراسان, يعني: (ايران) قيام كرد, سفياني از طرف عراق به او اعلام جنگ مي دهد و لشكريان خود را براي مقابله ي با او به ايران مي فرستد ولي بر او غلبه نمي يابد.
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
2-
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
مدتي پس از انقلاب سيد ديگري با وجود خراساني, برياست مي رسد و مردم ايران با وي بيعت مي كنند و فرمانش را گردن مي نهند.
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
3-
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
ساداتي كه در ايران حكومت مي كنند براي مقابله با سفياني شهر (بصره) را خراب مي نمايند.
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
4-
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
سرانجام در نزديكيهاي ظهور به هنگام ظاهر شدن سيدحسني و شعيب بن صالح در جنگ پيروز مي شوند و پرچم فتح و پيروزي را در سراسر عراق, و يا اماكن تحت تصرف خود در آن كشور به اهتزاز در مي آورند.
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
5-
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
خراساني, صاحب اصلي انقلاب, كه از علماء بزرگ است, بر اثر ادامه دادن به جنگ باعث مي شود كه بهر صورت سفياني اول, و يا آتش افروز اصلي جنگ كشته شود و يا فرار كند و يا در هر حال از غصه بميرد