دعايگانه راه ارتباط بندگان به مبدأ بوده و تنها وسيله اي است كه خداي متعالبراي ارتباط با خود مقرر فرموده است, اگر اين ارتباط و توجه به مبدأنباشد, خداي منان عنايت خاصه ي خود را قطع خواهد فرمود. در اين صورت,بندگان استعداد پذيرش اين عنايت را از دست داده و مقتضاي رحمت الهي را ازكف مي دهند. قرآن كريم اين حالت را نوعي استكبار مي داند آن هم از موجوديكه هيچ حيثيتي جز حيثيت بندگي ندارد. (1) و از آنجا كه هر يك از عبادت ها,آداب و اسرار و احكامي دارند, دعا نيز به منزله برجسته ترين عبادت, آداب واحكام و اسراري دارد...آداب دعا در نيايش هاي انبياء
* ____________________________________________________________________________ *
* ____________________________________________________________________________ *
* ____________________________________________________________________________ *
دعايگانه راه ارتباط بندگان به مبدأ بوده و تنها وسيله اي است كه خداي متعالبراي ارتباط با خود مقرر فرموده است, اگر اين ارتباط و توجه به مبدأنباشد, خداي منان عنايت خاصه ي خود را قطع خواهد فرمود. در اين صورت,بندگان استعداد پذيرش اين عنايت را از دست داده و مقتضاي رحمت الهي را ازكف مي دهند. قرآن كريم اين حالت را نوعي استكبار مي داند آن هم از موجوديكه هيچ حيثيتي جز حيثيت بندگي ندارد. (1) و از آنجا كه هر يك از عبادت ها,آداب و اسرار و احكامي دارند, دعا نيز به منزله برجسته ترين عبادت, آداب واحكام و اسراري دارد. امام صادق (ع) فرموده اند: احفظ آداب الدعاء و انظرمن تدعو و كيف تدعو بر آداب دعا محافظت كن و ببين چه كسي را مي خواني وچگونه مي خواني؟ (2) قرآن كريم از خلال نيايش هاي انبيا, آداب دعا و احكامآن را مطرح كرده است .
* ____________________________________________________________________________ *
* ____________________________________________________________________________ *
دعا و نيايش
* ____________________________________________________________________________ *
دعا آن است كه كسي را با صدا و كلام خود متوجه خود كني. (3) و در لسان العرب آمده است: دعا الرجل ناداه او را صدا زد. (4)
علامهطباطبايي دعا را آن مي داند كه از قلب برخيزد و زبان فطرت آن را طلبكند, نه اين كه زبان هر طور خواست حركت كند. بدان معنا كه انسان چنينحقيقتي را در باطن جان خود مي شناسد و به طور روشن آن را مي فهمد. (5)ويژگي مهم اين تعريف آن است كه شامل دعاي تكويني نيز مي شود. از اين روعلامه طباطبايي در ذيل همان عبارت, با كمي فاصله مي نويسند:
لذا ميبينيد كه خداي متعال حتي آنچه را كه زبان در آن دخالت ندارد سؤال شمرده ودر قرآن كريم فرموده: آنچه را سؤال كرده ايد به شما عطا شده است. و اجمالمطلب آن كه نعم الهي قابل ذكر و سؤال و احصاء نيست و هرگز با زبان آن رانخواسته اند. (6)
شايد بتوان از مجموع آنچه گفته شد: چنين استفاده كردكه بهترين و جامع ترين تعريف براي دعا, همان طلب به معني عام است كهشامل تمامي اقسام دعا, حتي -دعاي تكويني- نيز مي شود.
عنايت انبيا بهدعا و اصرار بر آن در همه حال, نمونه اي از ادب انبيا در برابر خالق است.انبيا در هنگام دعا هرگز خود را نمي بينند و عزم تماشاي معشوق را دارند كهخويش را در نهان و عيان بر دل و ديده ي انسان نمايانده است. چنين است كهدعا بيش از هر عامل و سبب ديگر در نيل به فلاح مؤثر مي باشد و در واقعراهي كوتاه و مستقيم به سوي خداوند تلقي مي شود و دعا به منزله ي برجستهترين عبادت, آداب و احكام و اسراري دارد. به عنوان نمونه يكي از آدابدعا كه خداوند پيامبرش را تعليم مي دهد, اين است كه دعا را آهسته و باتضرع و ناله مطرح كنيم. و در دل خويش, پروردگارت را بامدادان و شامگاهانبا تضرع و ترس, بي صداي بلند, ياد كن و از غافلان مباش. (7)
در تفسيرگرانقدر الميزان, تضرع از ضراعت به معناي تملق توأم با نوعي خشوع وخضوع آمده و خيفه را نوع مخصوصي از ترسيدن گرفته و مراد از آن را نوعيكه با ساحت مقدس خداوند مناسب است, مي داند و چنين نتيجه مي گيرد كه درمعناي تضرع ميل و رغبت به نزديك شدن به شخص متضرع اليه نهفته, و درمعناي خيفه, پرهيز و ترس و ميل به دور شدن از آن شخص وجود دارد. سپس ادامهمي دهد يعني آدمي در ذكر گفتنش, حالت آن شخص را داشته كه چيزي را هم دوستدارد و به اين خاطر نزديكش مي رود و هم از آن مي ترسد و از ترس آن به عقببرگشته و دور مي شود, در اينجا ذكر و ياد پروردگار را دو قسم كرده: يكي دردل و ديگري به زبان و آهسته, آنگاه هر دو قسم را مورد امر قرار داده, وذكر به صداي بلند را چون با ادب عبوديت منافات دارد, مورد امر قرار ندادهاست. (8)
احكام دعا يعني انسان چه چيزي از خدا بخواهد و چه چيزنخواهد. قرآن كريم از خلال بيان نيايش هاي انبيا آداب دعا و احكام آن رامطرح كرده است. از مضامين دعاي انبيا مي توان به آداب زير دست يافت:
* ____________________________________________________________________________ *
* ____________________________________________________________________________ *
1. ربوبيت الهي در دعاي پيامبران:
* ____________________________________________________________________________ *
انبيا قبل از هر چيز, در دعا از اسم شريف رب, ربنا, ربي استفاده مي كردند, چون ربوبيت, واسطه ارتباط بنده با خدا, مي باشد و فتح باب هر دعايي است. به عبارتي ديگر, چون به هنگام دعا, مقام بنده, مقام اظهار نياز و درخواست و طلب حاجت است, بايد از اسمي بهره گرفت كه مناسب مقام باشد. از اين رو, رب كه به معناي مالك و تربيت كننده است. براي دعا مناسب تر است و انسان با ذكر اين نام خود را غرق در الطاف الهي و وابسته دائمي به عنايات او مي بيند. آيات زير مصاديق گويايي از اين مطلب مي باشد.
چنانكه در دعاي حضرت آدم و حوا آمده است: ربنا ظلمنا أنفسنا (اعراف, 7/ 23) پروردگارا, ما بر خويشتن ستم كرديم. اين نيايش, راز و نيازي است كه آن دو بزرگوار بعد از خوردن از درختي كه خداوند از نزديكي به آن نهي شان كرده بود با خداي خود كردند و به صفت ربوبيتي متوسل مي شوند كه دافع هر شر و جاذب هر خيري است.
يكي از دعاهاي حضرت ابراهيم (ع) زماني است كه, هاجر و اسماعيل (ع) را در مكه -آن بيابان لم يزرع- به امر خداوند گذاشت و چنين دعا كرد: و (ياد كن) هنگامي را كه ابراهيم گفت: پروردگارا, اين شهر را ايمن گردان ... پروردگارا, آنها بسياري از مردم را گمراه كردند... پروردگارا, من (يكي از) فرزندانم را در دره اي بي كشت, نزد خانه محترم تو, سكونت دادم ... پروردگارا, بي گمان تو آنچه را كه پنهان مي داريم, و آنچه را كه آشكار مي سازيم مي داني ... پروردگارا, مرا بر پا دارنده نماز قرار ده, و از فرزندان من نيز, پروردگارا, و دعاي مرا بپذير. پروردگارا, روزي كه حساب بر پا مي شود, بر من و پدر و مادرم و بر مؤمنان ببخشاي. (9)
علامه طباطبايي در ذيل اين آيات آورده اند:
* ____________________________________________________________________________ *
از جمله لطائفي كه در دعاي آن حضرت به چشم مي خورد, اختلاف تعبير در نداء است, در يكجا رب آمده و در جاي ديگر ربنا , در اولي پروردگار را به خود نسبت داد, به خاطر آن موهبت هايي كه خداوند مخصوص او ارزاني داشته است, از قبيل سبقت در اسلام و امامت, و در دومي پروردگار را به خودش و ديگران نسبت داده, به خاطر آن نعمت هايي كه خداوند هم به او و هم به غير او ارزاني داشته است. (10) اين ندا اعتراف داعي را به ربوبيت خدا در هر چيز و به عبوديت خود نسبت به پروردگار عالم مي رساند. (11)
حضرت عيسي (ع) كه خود يكي از مظاهر كامل بندگي و ادب و خضوع و خشوع است, اين چنين دعا مي كند:
* ____________________________________________________________________________ *
عيسي پسر مريم گفت: بارالها, پروردگارا, از آسمان, خواني بر ما فروفرست تا عيدي براي اول و آخر ما باشد و نشانه اي از جانب تو. و ما را روزي ده كه تو بهترين روزي دهندگاني. (12)
الله نامي است كه در بيان نام هاي خداوند جلوه خاصي دارد. در روايتي از امام حسن عسگري (ع) نقل شده است كه فرمودند: الله همان است كه هر آفريده اي به هنگام قطع اميد و در نيازمندي و گرفتاري ها از همه روي مي گرداند و دل از اسباب مي برد و دل به او مي بندد. (13)
نكته جالب اين است كه دعا به نداي اللهم ربنا آغاز مي شود و حال آنكه ساير انبيا دعاي خود را تنها با كلمه رب يا ربنا افتتاح مي كردند. مفسران اين زيادتي ندا در دعاي مسيح را, براي رعايت ادب نسبت به موقف دشوار خود مي دانند. شايد به اين علت كه چون حواريون معجزات باهر و روشن عيسي (ع) را ديده بودند. در چنين شرايط, درخواست معجزه مناسب با مقام ايمان و اخلاص نبوده و ممكن است پيامدهاي ناگوار داشته باشد. از اين رو عيسي (ع) با احتياط كامل و با آوردن كلماتي كه بيشتر رحمت حق را جلب مي كند, در خواست خود را مطرح مي كند. (14)
ما اين گونه ادب را در نيايش هاي پيامبر (ص) شاهديم, چنانكه خداوند به او دستور مي دهد:
و بگو: پروردگارا, مرا (در هر كاري) به طرز درست داخل كن و به طرز درست خارج ساز. و از جانب خود براي من تسلطي ياري بخش قرار ده. (15)
* ____________________________________________________________________________ *
* ____________________________________________________________________________ *
2. اوصاف الهي در آغاز دعا:
* ____________________________________________________________________________ *
ادب ديگر اينكه انبيا, بعد از ذكر نام رب, شروع به, ثنايي جميل از پروردگار مي كنند. كما اينكه ادب عبودتي هم اين گونه اقتضا مي كند. انسان براي تقرب به خدا آفريده شده است و بايد از تمام امكانات زندگي براي رسيدن به اين مقصود بهره گيرد, و حقيقت دعا هم, توجه به بارگاه معبود و حركت در مسير هدف خلقت و قرب الهي است كه براي مؤمنان معراجي روحي و معنوي است. حقيقت و روح دعا توجه قلبي انسان به خدا است و ميزان توجه انسان به خداوند به ميزان معرفت و محبت انسان به ذات ربوبي اش بستگي دارد. از اين رو توجه به صفات و اسماء و حمد و ثناي الهي قبل از دعا و به هنگام دعا سفارش شده است. محمد بن مسلم از امام صادق (ع) نقل كرده است كه فرمودند: در كتاب اميرالمؤمنين (ع) آمده است كه ستايش, قبل از سؤال و تقاضا است. (16)
از جمله ادعيه پيامبران, دعايي است كه قرآن كريم از حضرت يونس (ع), در ايامي كه در شكم ماهي به سر مي برد, حكايت مي كند: ... تا در (دل) تاريكي ها ندا در داد كه: معبودي جز تو نيست, منزهي تو, راستي كه من از ستمكاران بودم. (17)
حضرت يونس (ع), در بين انبيا, تنها كسي است كه در آغاز دعا كلمه رب را به كار نبرده است. در اين جمله حضرت (ع), از آنچه كه عملش نشان مي داد, بيزاري مي جويد, چون عمل او ولو اينكه او چنين قصدي نداشت, اين معنا را مي رساند كه, غير از خدا مرجع ديگري است, كه بتوان به او پناه برد. لذا وي از اين معنا, بيزاري جسته و عرض داشت: لا اله الا انت وجه ديگر اينكه قبل از دعا, پاك شمردن و تنزيه خدا از هر عيب و نقص و ظلم و ستم, و هر گونه گمان سوء درباره ي ذات پاك او را بر خود لازم مي داند. چون رفتار يونس (ع) اين معنا را مي رساند كه, ممكن است كسي به كارهاي خدا اعتراض نموده, و بر او خشم بگيرد, يا اينكه ممكن است كسي از تحت قدرت او بيرون شود, لذا براي عذر خواهي از آن گفت: سبحانك . (18)
به پيامبر (ص) نيز خداوند, چنين دستور مي دهد: بگو: بار خدايا, تويي كه فرمانفرمايي هر آن كس را كه خواهي, فرمانروايي بخشي و از هر كه خواهي, فرمانروايي را بازستاني و هر كه را خواهي, عزت بخشي و هر كه را خواهي, خوار گرداني همه خوبيها به دست توست, و تو بر هر چيز توانايي. (19)
حقيقت و روح دعا توجه قلبي انسان به خداوند است و ميزان توجه انسان به خداوند به ميزان معرفت و محبت انسان به ذات ربوبي اش بستگي دارد. از اين رو توجه به صفات و اسماء و حمد و ثناي الهي قبل از دعا و به هنگام دعا سفارش شده است. بر اين اساس در اين آيه مي بينيم كه در ابتدا خداوند لفظ اللهم را آورده است كه در واقع همان يا الله مي باشد كه حرف ندا حذف شده و به جاي آن م مشدد در انتها اضافه گشته است. و بعد از اللهم به پيامبر تعليم مي دهد كه خداي خود را ثناي جميل بكند. در آيه اشاره مي كند كه تو خدايي هستي كه تمامي خيرها به طور مطلق به دست تو است و قدرت مطلقه خاص تو است.
* ____________________________________________________________________________ *
* ____________________________________________________________________________ *
3. اقرار به گناه:
* ____________________________________________________________________________ *
ديگر از آداب دعاي انبيا بعد از ستايش جميل, اقرار به بدي ها و گناهان مي باشد, اقرار به بدي ها روح انسان را براي اتصال به رحمت فضل خداوند آماده مي كند, اقرار به گناه موجب چشيدن روحانيت و معنويت دعا مي شود و زمينه و توفيق توبه را فراهم مي كند. نوح (ع) پيامبري كه نه قرن و نيم, ستم بدترين و سركش ترين قوم و طاغي ترين امت را تحمل كرده و صبورانه به هدايت آنها انديشيده است, اكنون خود را در محضر الهي بدهكار مي داند و از خداي سبحان طلب مغفرت مي كند و اين گونه در اواخر زندگي خويش, ادب دعا را به ما مي آموزد: پروردگارا, بر من و پدر و مادرم و هر مؤمني كه در سرايم درآيد, و بر مردان و زنان با ايمان ببخشاي, و جز بر هلاكت ستمكاران ميفزاي. (20)
سيد قطب آورده است:
اين نشان دهنده ي ادب عبد در برابر رب مي باشد, عبدي كه فراموش نكرده كه بشر است و خطا و قصور دارد, هر چند كه اطاعت و عبادت كند و داخل بهشت نمي شود, جز اينكه خدا با فضلش با او معامله كند. (21)
موسي (ع) نيز, زماني كه از كوه طور باز مي گردد, چنين مي گويد: پروردگارا, من و برادرم را بيامرز و ما را در (پناه) رحمت خود درآور, و تو مهربانترين مهرباني. (22) اين تقاضاي بخشش براي خود و هارون (ع), نه به خاطر آن است كه گناهي از آنها سر زده, بلكه يك نوع خضوع به درگاه پروردگار و بازگشت به سوي او و ابراز تنفر از اعمال زشت بت پرستان همچنين سرمشقي است براي همگان تا فكر كنند جايي كه موسي و هارون كه انحرافي پيدا نكرده بودند چنين تقاضايي از پيشگاه خدا كنند, ديگران بايد حساب كار خود را برسند و سرمشق بگيرند و رو به درگاه پروردگار آورده, از گناهان خود تقاضاي عفو و بخشش كنند, البته بعضي معتقدند شايد اين آمرزش موسي (ع) براي خود, به خاطر پرخاش به هارون و يا به خاطر انداختن الواح تورات باشد. (23)
خداوند پيامبرش را نيز تعليم مي دهد, كه نيايش مغفرت طلبانه داشته باشد, و بگو: پروردگارا, ببخشاي و رحمت كن (كه) تو بهترين بخشايندگاني. (24)
پيداست كه آمرزش خواهي چه اهميت و جايگاه رفيعي نزد خداوند دارد. خداوند بدين وسيله, بندگان محبوب خود را آماده بهره وري از خوان نعم و الطاف پيدا و پنهانش مي سازد. اين گونه دعا و تعليم, مجال هر گونه ناداني و غفلت و سيه دلي را از ميان مي برد و زمينه ساز تطهير جان و ذهن آدمي مي شود. از نيايش بخشش خواهانه انبيا مي آموزيم, كه در سلوك توحيدي نيز, بيم غرور و خود فريبي مي رود و سالك حق جو بايد هوشيارانه در جست و جوي آسيب شناسانه رفتارهاي خود برآيد.
* ____________________________________________________________________________ *
* ____________________________________________________________________________ *
4. ياد كردن نعمت ها:
* ____________________________________________________________________________ *
يوسف (ع), وقتي والدين و برادرانش, بعد از ديدن عظمت او به خاك افتادند, پس از يادآوري خاطرات گذشته به طور مجمل اين گونه دعا كرد: پروردگارا, تو به من دولت دادي و از تعبير خواب ها به من آموختي. اي پديد آورنده آسمانها و زمين. تنها تو در دنيا و آخرت مولاي مني مرا مسلمان بميران و مرا به شايستگان ملحق فرما. (25)
در نيايش يوسف پيامبر, ادب بندگي و سپاسگزاري به طرز چشمگيري انسان را به تأمل وا مي دارد. آن حضرت پيش از آنكه خواسته هاي خود را بيان دارد, از آنچه پروردگارش به او ارزاني داشته است, سخن مي راند. اين نوع بندگي و نيايش گري سبب خواهد شد تا شخص همواره از خدا راضي و شاكر نعمت هايش باشد و نيز آرامش خويشتن را كه تضمين كننده ي سلامت و امنيت و پيشرفت در زندگي و جامعه است, حفظ نمايد. وي بعد از آنكه خداي را ثنا گفت و احسان هاي او را در نجاتش از بلاها و نوائب برشمرد, خواست تا نعمت هايي را هم كه خداوند, مخصوص او ارزاني داشته برشمارد, حضرت يوسف (ع) همه اين كارها را از خداوند سبحان مي داند و نمي گويد من خود رنج كشيدم و به اين مرحله رسيدم. مفسر بزرگ علامه طباطبايي آورده است:
آن جناب آن چنان محبت الهي در دلش هيجان يافته كه به كلي توجهش از غير خدا قطع شده, در نتيجه يكباره از خطاب و گفت و گوي با پدر صرفنظر كرده و متوجه پروردگار خود شده است و خداوند را مخاطب قرار داده و مي گويد: پروردگارا اين تو بودي كه از سلطنت سهمي به سزا ارزانيم داشتي, و از تأويل احاديث تعليمم دادي. (26)
از آن جمله مناجاتي است كه قرآن از حضرت زكريا (ع), براي درخواست فرزند, نقل كرده است: (اين ) يادي از رحمت پروردگار تو (درباره) بنده اش زكرياست. آگاه كه (زكريا) پروردگارش را آهسته ندا كرد. گفت: پروردگارا, من استخوانم سست گرديده و (موي) سرم از پيري سپيد گشته, و -اي پروردگار من- هرگز در دعاي تو نااميد نبوده ام. و من پس از خويشتن از بستگانم بيمناكم و زنم نازاست, پس از جانب خود ولي (و جانشيني) به من ببخش. كه از من ارث برد و از خاندان يعقوب (نيز) ارث برد, و او را -اي پروردگار من- پسنديده گردان. (27)
سيد قطب آورده است:
زكريا (ع) در اين موقف در نهايت قرب و اتصال, پروردگارش را مي خواند, چنانكه شاهديم, رب را بدون حرف ندا بكار برده است. (28) او در اينجا با ذكر لم اك بدعائك رب شقيا چنين بيان مي كند كه از دوران جواني تا امروز كه استخوانهايش سست و موي سرش سفيد شده, همچنان, معتكف و گداي اين درگاه بودم و هيچ وقت نااميد و تهي دست برنگشته ام. اين نحو تضرع, خود باعث شده كه خدا اين دعايش را نيز شنيده و او را وارثي پسنديده ارزاني دارد. (29)
فراموش كردن امكانات و الطاف الهي -در گذشته و حال- كه اغلب بر اثر فراواني و تكرار آن دست مي دهد, موجب مي شود كه بعضي از مؤمنان, اندك اندك از توجه به آفريدگار و مناجات با وي غافل شوند. و بدين گونه انبيا كه خود الگوي انسان كامل, امام, شاقول و ترازو براي ديگر انسان ها هستند, به ما مي آموزند كه همواره يادآور اين نعم و الطاف الهي باشيم.
* ____________________________________________________________________________ *
* ____________________________________________________________________________ *
5. ياد كرد خواست ها:
* ____________________________________________________________________________ *
بعد از ذكر نعم الهي, نوبت به ذكر حوائج مي رسد. يكي ديگر از آداب دعاي انبيا اين است كه, حوائج معنوي را, به طور صريح ذكر مي كردند, اما حوائج مادي را به طور غير مستقيم بيان مي نمودند.
دعاي حضرت ابراهيم (ع), زماني كه هاجر و اسماعيل (ع) را در مكه (بيابان لم يزرع) به امر خداوند گذاشت, چنين است: و (ياد كن) هنگامي را كه ابراهيم گفت: پروردگارا, اين شهر را ايمن گردان, و مرا و فرزندانم را از پرستيدن بتان دور دار. پروردگارا, آنها بسياري از مردم را گمراه كردند. پس هر كه از من پيروي كند, بي گمان او از من است, و هر كه مرا نافرماني كند, به يقين, تو آمرزنده و مهرباني, پروردگارا, من (يكي از) فرزندانم را در دره اي بي كشت, نزد خانه محترم تو, سكونت دادم. پروردگارا, تا نماز را به پا دارند. پس دلهاي برخي از مردم را به سوي آنان گرايش ده و آنان را از محصولات (مورد نيازشان) روزي ده باشد كه سپاسگزاري كنند. (30)
ادبي كه ابراهيم (ع) در اين دعا بكار برد, اين است كه هر حاجتي از حوائج را كه ذكر كرده, چون هم ممكن بود به غرض مشروع درخواست شود و هم به غرض نامشروع, آن جناب غرض مشروع و صحيح خود را در كلام خود ذكر كرده و بياني آن را ادا نموده كه هر كس مي تواند از آن پي ببرد كه وي تا چه اندازه اميد به رحمت پروردگار در دلش فوران داشته, مثلا بعد از اين كه عرض كرد: مرا و فرزندانم را از اينكه پرستش بتها كنند دور بدار غرض خود را اين طور بيان نمود: پروردگارا به درستي كه آنها گمراه كردند بسياري از مردم را و اگر مجددا نداي رب را تكرار كرده, به منظور تحريك رحمت الهي مي باشد. همچنين بعد از اينكه عرض كرد: پروردگارا اينك كه من ذريه خود را در بيابان لم يزرع در كنار خانه تو سكونت دادم غرض خود را از اين گفتار اين طور بيان نمود: پروردگارا براي اينكه نماز به پا دارند. و نيز بعد از آنكه درخواست كرد: دل هايي از مردم را به سوي آنان معطوف بدار و از ميوه ها و روزيشان فرما دنبالش عرض خود را چنين شرح داد: باشد كه آنان تو را شكر گذارند. (31)
اين دعا نمونه كامل براي انسان ذاكر شاكر مي باشد و در سياق آن, ذلت و بيچارگي موج مي زند.
حضرت موسي (ع), نيز بعد از قتل قبطي, چنين دعا مي كند: گفت: پروردگارا, من بر خويشتن ستم كردم, مرا ببخش. پس خدا از او در گذشت كه وي آمرزنده مهربان است. (32) اين دعا, چون مربوط به امور مادي و دنيوي نبود, بلكه صرفا توسل به مغفرت خدا بود, موسي (ع) به حاجت خودش تصريح مي كند, اما بعد از فرار از مصر, چنين مناجات مي كند: پروردگارا, من به هر خيري كه سويم بفرستي سخت نيازمندم. (33)
حضرت موسي (ع), در اين رسالتش گذشته از التجا و تمسك به ربوبيت كه خود ادب جداگانه اي است, ادب ديگري بكار برده و آن اينكه: درخواست نان از جانب حضرت موسي بن عمران در حالي صورت مي پذيرد كه او به رغم احتياج شديد خويش از اظهار آشكار و مستقيم آن خودداري مي ورزد. او تنها از وضع خود پس از قتل و فرار و تعقيب سخن مي گويد و خير را كه در آن شرايط به جز نان نيست, مي طلبد يعني تنها احتياج و نياز خود را بازگو مي كند و بقيه را به لطف پروردگار وامي گذارند. اين نوع ادب ورزيدن در حيات انبيا و اوليا شواهد بسيار دارد. (34)
حضرت ايوب (ع), سرگذشتي غم انگيز و در عين حال پر شكوه و با ابهت دارد. صبر و شكيبايي او مخصوصا در برابر حوادث ناگوار عجيب بود. به گونه اي كه صبر ايوب يك ضرب المثل قديمي است, زماني كه ايوب, گرفتار مشكلات مي شود, چنين دست به دعا بر مي دارد: و ايوب را (ياد كن) هنگامي كه پروردگارش را ندا مي داد كه: به من آسيب رسيده است و تويي مهربانترين مهربانان. (35)
علامه طباطبايي در اين باره مي گويد:
ايوب همانند ساير پيامبران به هنگام دعا براي رفع اين مشكلات طاقت فرسا, نهايت ادب را در پيشگاه خدا به كار مي برد, حتي تعبيري كه بوي شكايت بدهد نمي كند, هرگز جزع و ناله نكرد و جز به خدا به احدي متوسل نشد و بدون اذن خدا چيزي هم از او نخواست تا اينكه مأذون شد. او تنها مي گويد: من گرفتاري مشكلاتي شده ام و تو ارحم الراحميني و پروردگارش را در نهايت رحمت مي خواند حتي نمي گويد مشكلم را برطرف فرما زيرا مي داند او بزرگ است و رسم بزرگي مي داند. وجوه ادبي كه در اين دعا بكار رفته از بيانات قبلي روشن مي شود. ايوب حاجت خود را كه عبارت بود: از بهبودي از مرض صريحا ذكر نكرد, او نيز خواست هضم نفس كند و حاجت خود را كوچكتر از آن بداند كه از پروردگار درخواست آن را بكند. (36)
انبيا (ع) هيچ وقت حاجت خود را اگر درباره امور دنيوي بود, صريحا ذكر نمي كرده اند اگر چه غرضشان از آن حاجت, پيروري نفس هم نبوده است.
* ____________________________________________________________________________ *
* ____________________________________________________________________________ *
6. گستردگي خواست ها:
* ____________________________________________________________________________ *
ديگر از آداب دعاي انبيا, فراخواهي در دعا مي باشد. دعا براي برادران و دوستان مؤمن مخصوصا افراد ذوي الحقوق, علاوه بر اينكه از آداب دعا و اسباب اجابت خواسته هاست, از حقوق ثابت مؤمنان بر يكديگر است. انسان مؤمن بايد بر اساس اصل كلي براي ديگران دوست بدار هر چه براي خود مي خواهي برادران و خواهران ايماني خود را از دعاي خير خويش محروم نسازد. از امام صادق (ع) منقول است كه: هر كس در اتمام چهل نفر از برادران (ايماني) خود را جلو بيندازد و درباره آنان دعا كند و پس از آن درباره يخود دعا كند دعاي او, هم درباره ي آنان و هم درباره ي خودش مستجاب مي گردد. (37)
نوح (ع), در اواخر زندگي خويش اين گونه دعا مي كند: پروردگارا, بر من و پدر و مادرم و هر مؤمني كه در سرايم درآيد, و بر مردان و زنان با ايمان ببخشاي, و جز بر هلاكت ستمگران ميفزاي. (38)
در اين دعا مي بينيم كه نوح (ع) در اول, طلب بخشش براي خود سپس براي والدينش و بعد از آن براي كليه مؤمنين مي كند. نوح (ع) بعد از نفرين كفار قومش, ادب الهي چنين اقتضا مي كند كه اين عده را كه به پروردگارش ايمان آورده و به دعوتش گرويده اند از نظر دور نداشته از خدا خير دنيا و آخرت را برايشان درخواست كند, لذا ابتدا خود را دعا كرد سپس والدينش و بعد مؤمنين معاصرش و بعد از آن همه اهل توحيد, چه معاصرينش و چه آيندگان آنها.
حضرت شعيب (ع) نيز چنين دعا مي كند:... بار پروردگارا, ميان ما و قوم ما به حق داوري كن كه تو بهترين داوراني. (39) شعيب گفت: بين ما و نگفت: بين من , وجهش اين بود, كه مؤمنين به توحيد را نيز ضميمه كرده باشد, چون كفار قومش در تهديد او مؤمنين را هم تهديد كرده و به همه آنها گفته بودند: اي شعيب, يا تو و كساني را كه با تو ايمان آورده اند, از شهر خودمان بيرون خواهيم كرد يا به كيش ما برگرديد. گفت: آيا هر چند كراهت داشته باشيم؟ (40) از اين جهت او نيز مؤمنين را ضميمه خود كرد و آنان را از قوم بريده با خود به درگاه خداوند گسيل داشته و گفت: پروردگارا حق را در بين ما و قوم ما ظاهر ساز و اين فراخواهي يكي از آداب دعا مي باشد.
با تأمل در نيايش انبيا و اوليا مي توان نمونه هاي بسيار از اين دست نشان داد. در حقيقت نيايشگران نكته سنج, در حال گفت و گو با معبود خود ديگر خبري از خود ندارند و اثري از نفس نمي بينند. اينكه رهروان حق به ما آموخته اند كه به هنگام دعا و طلب, نخست به ديگران توجه كنيم و خير و عزت و سلامت آنان را آرزومند باشيم, بي ترديد از ضرورت رهايي از قيد و بند نفس اماره و تطهير دعا از خودخواهي حكايت مي كند.
* ____________________________________________________________________________ *
* ____________________________________________________________________________ *
7. اسماء حسنا- فرجام خواست ها:
* ____________________________________________________________________________ *
در انتهاي دعا, در رديف هر حاجت, اسمي از اسماء حسناي الهي مناسب است با حاجت ذكر شود. اين حقيقت در قرآن كريم, جلوه اي بس زيبا دارد و خود زمينه پژوهشي قرآني و عرفاني است.
در رساله ي نور علي نور آمده است: دعوت حق تعالي بايد به اسماء حسني باشد, هر چند كه او را اسما غير متناهي است و اسماء و صفات عين ذاتند و همه اسماي او حسني اند. و لكن سخن در ادب دعا است. (41)
يكي ديگر از ادعيه حضرت ابراهيم (ع), دعايي است كه آن حضرت و فرزندش اسماعيل (ع), به طور مشترك در هنگام ساختن بناي كعبه, كرده اند و چنين گفته اند: اي پروردگار ما, از ما بپذير كه در حقيقت, تو شنواي دانايي ... و آداب ديني ما را به ما نشان ده و بر ما ببخشاي, كه تويي توبه پذير مهربان, پروردگارا, در ميان آنان, فرستاده اي از خودشان برانگيز, تا آيات تو را بر آنان بخواند, و كتاب و حكمت به آنان بياموز و پاكيزه شان كند, زيرا كه تو خود, سست ناپذير حكيمي. (42)
حضرت ابراهيم (ع), در اين درخواست, در رديف هر حاجتي كه خواسته اسمي از اسماء حسناي خدا را از قبيل السميع العليم , التواب الرحيم , العزيز الحكيم , به مناسبت آن حاجت ذكر كرده و اسم شريف رب را در تمامي آن حوائج تكرار نموده, چون ربوبيت خدا واسطه ارتباط بنده با خداي خود مي باشد. نكته جالب توجه در اين درخواست عارفانه, بيان جمعي آن مي باشد. ابراهيم خود را هنگام دعا و تمنا در ميان جمع ايمان آورندگان حق گرا جاي مي دهد و آنچه را آرزومند است براي همگان مي خواهد. حضرت سليمان (ع), نيز چنين دعا مي كند: پروردگارا, ملكي به من ارزاني دار كه هيچ كس را پس از من سزاوار نباشد, در حقيقت تويي كه خود بسيار بخشنده اي.(43)
وي, در انتهاي دعا, تمسك به يكي از اسماء حسناي الهي كه متناسب با درخواست او مي باشد, وهاب مي كند. سليمان (ع), نيك مي دانست كه درخواست اقتدار بي مانند از خداوند با مشيت و قدرت لايزال او سازگار است و اين همه را نوعي بخشش دوست تلقي مي كرد, بدين سان, نيايشگر مطمئن است كه مي توان فراتر از پاداش عمل و ملاك توحيدي از خداوند تمنا داشت اين ارتباط نزديك و دوستانه, برآيند حقيقت دعا مي باشد كه تنها نصيب انسان هاي سخت كوش و پاكدل مي گردد.
* ____________________________________________________________________________ *
* ____________________________________________________________________________ *
* ____________________________________________________________________________ *
نتيجه
* ____________________________________________________________________________ *
* ____________________________________________________________________________ *
از مضامين دعاي انبيا مي توان به آداب زير دست يافت:
1. انبيا قبل از هر چيز, در دعا از اسم شريف رب, ربنا, ربي استفاده مي كردند, چون ربوبيت, واسطه ارتباط بنده با خدا, مي باشد و فتح باب هر دعايي است.
* ____________________________________________________________________________ *
2. بعد از ذكر نام رب, شروع به ثنايي جميل از پروردگار مي كردند. كما اينكه ادب عبوديت هم اين گونه اقتضا مي كند.
* ____________________________________________________________________________ *
3. ديگر از آداب دعاي انبيا بعد از ستايش جميل, اقرار به بدي ها و گناهان مي باشد, اقرار به بدي ها روح انسان را براي اتصال به رحمت فضل خداوند آماده مي كند و زمينه و توفيق توبه را فراهم مي كند.
* ____________________________________________________________________________ *
4. سپس از نعمي كه خدا به آنها ارزاني داشته ياد كرده و بعد از ذكر نعم الهي, نوبت به ذكر حوائج مي رسد. انبيا حوائج معنوي را, به طور صريح ذكر مي كردند, اما حوائج مادي را به طور غير مستقيم بيان مي نمودند. البته ناگفته نماند كه آنها فراخواهي در دعا را فراموش نمي كردند.
* ____________________________________________________________________________ *
5. و در انتهاي دعا, در رديف هر حاجت, اسمي از اسماء حسناي الهي مناسب با حاجتشان را ذكر مي كردند, زيرا هر اسمي براي خود تجلي ويژه اي دارد و رابطه تجلي با آن اسم رابطه خاصي دارد. وجود اوصاف الهي در پايان آيات دعا و به ديگر سخن حضور اسماء حسناي الهي در پايان اين آيات, جلوه ي بسيار زيبايي است از حسن ختام .
* ____________________________________________________________________________ *
* ____________________________________________________________________________ *
1. ر.ك: سوره غافر, آيه ي 40.
2. بحارالانوار, 93/ 322.
3. معجم مقاييس اللغه, 2/ 279.
4. لسان العرب, 2/ 258.
5. الميزان, 2/ 33.
6. همان .
7. سوره ي اعراف, آيه ي 205.
8. الميزان, 8/ 399 جامع البيان, 9/ 220 التبيان 5/ 68 مجمع البيان, 2/ 515.
9. سوره ي ابراهيم, آيات 35- 41.
10.الميزان, 12/ 79.
11. المستفاد من قصص القرآن للدعوه و الدعاء, 1/ 217.
12. سوره ي مائده, آيه ي 114.
13. نورالثقلين, 1/ 12.
14. التبيان, 4/ 61 صافي, 2/ 98 الميزان, 6/ 326, تفسير نمونه, 5/ 122.
15.سوره ي اسراء, آيه ي 80.
16. وسائل الشيعه, 4/ 3.
17.سوره ي انبيا, آيه ي 87.
18. تفسير نمونه, 13/ 418.
19. سوره ي آل عمران, آيه ي 26.
20. سوره ي نوح, آيه ي 28.
21. في ظلال القرآن, 269/ 133.
22. سوره ي اعراف, آيه 151.
23. مجمع البيان, 10/ 64 تفسير كاشف, 3/ 397 تفسير نور, 4/ 193.
24. سوره ي مؤمنون, آيه ي 118.
25. سوره ي يوسف, آيه ي 101.
26. الميزان, 11/ 274.
27. سوره ي مريم, آيات 2- 6.
28. في ظلال القرآن, 16/ 27.
29. مجمع البيان, 15/ 141 صافي, 3/ 273.
30. سوره ي ابراهيم, آيايت 35- 37.
31. الميزان, 6/ 296.
32. سوره ي قصص, آيه ي 16.
33. همان, آيه ي 24.
34. مجمع البيان, 18/ 179 الميزان, 6/ 326 الجامع الاحكام القرآن, 13/ 269- 270 احسن الحديث,8- 342.
35. سوره ي انبيا, آيه ي 84.
36. الميزان, 6/ 320 الكشاف, 3/ 130.
37. وسائل الشيعه, 3/ 4, ح 4.
38. سوره ي نوح, آيه ي 28.
39. سوره ي اعراف, آيه ي 89.
40. همان, آيه ي 88.
41. رساله ي نور علي نور در ذكر و ذاكر و مذكور/ 81.
42. سوره ي بقره, آيه 127- 129.
43. سوره ي ص, آيه ي 35
* ____________________________________________________________________________ *
كتابخانه مجازي نيريزي - منبع مطلب منتشر شده
* ____________________________________________________________________________ *
كتابخانه مجازي نيريزي - منبع مطلب منتشر شده
* ____________________________________________________________________________ *
كتابخانه مجازي نيريزي - منبع مطلب منتشر شده