درباره ي معناي اين جمله, آنچه مي توان گفت اين است كه: اين جمله در واقع اشاره به كثرت سپاه و انبوه لشكر, و زياد بودن نيروي انساني است و از آن چنين فهميده مي شود كه تعداد سربازان و سپاهيان و لشكريان آن مرد هاشمي, بيشتر از سربازان كشورهاي عرب مجاور و يا بيشتر از ارتش تمام كشورهاي عربي است.
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
معناي اجودهم سلاحا چيست؟
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
در مورد معناي اين جمله كه رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرموده است و اجودهم سلاحا (يعني: اسلحه ي سربازان آن مرد هاشمي بهتر از اسلحه ي سربازان كشورهاي عربي است)
علي الظاهر اين جمله, اشاره به صفت صبر و استقامت و ايثارگري لشكريان كفرستيز اسلام در ميدان جنگ است.
و شايد هم اشاره به شعارهاي كوبنده الله اكبر و يا لا اله الا الله در هنگام حمله, و هجوم به سپاه دشمن باشد چنانكه در روايت مربوط به سيدحسني آمده است كه لشكريان او در وقت جنگ فرياد برمي آورند و مانند گرگها صدا مي كنند و مسلمست كه اين فرياد, فريادهاي بيهوده و بيفايده نيست, و قطعا فريادي است كه لرزه بر اندام دشمن مي اندازد. و چنين فريادي طبيعتا بايد از شعارهاي اسلامي باشد.
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
و اما قسمت دوم حديث: كه رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرموده است: (چون فرمانرواي عراق, آن مرد ميان قامتي را كه داراي ريشي انبوه و موئي سرخ و دندانهائي سفيد و براق است بقتل رسانيد پس واي بر مردم عراق) از اين جمله دو مطلب استفاده مي شود كه شايان توجه است.
در مورد مطلب اول ميتوان گفت: كه مقصود از آن مرد ميان قامت كه كشته مي شود, اين مرد همان نفس زكيه اي است كه در برخي از اخبار به شهادت او در نجف اشرف اشاره شده " 1 " و همراه او يا مدتي پس از آن هفتاد نفر ديگر از صلحاء و نيكان نيز بشهادت مي رسند.
و در مورد مطلب دوم كه حضرت فرموده است: پس واي بر مردم عراق, مي توان اظهار عقيده كرد كه اين مطلب مربوط به جنگ ايران و عراق و اعمال زور و فشار از طرف حكام بغداد بر مردم اين كشور براي ادامه ي جنگ است, اضافه بر اينكه مطلب ديگري نيز از اين حديث استفاده مي شود, و آن اين است كه: شهادت نفس زكيه در عراق, با انقلاب اسلامي ايران, و اختلاف عراق و ايران هم بي ارتباط نيست.
دليل بر اين مطلب همان جملات اول حديث است كه رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرموده است: (خداوند بوسيله ايرانيان دين را تأييد خواهد نمود).
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
3- در حديث نسبتا جامع و مفصلي كه درباره ي صفات و خصوصيات تسليم كننده ي
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
پاورقي
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
1- ناگفته نماند كه تمام خصوصياتي را كه رسول اكرم -صلي الله عليه و آله- در حديث ياد شده در مورد شخصي كه در عراق كشته مي شود بيان فرموده است با مرحوم شهيد: آيةالله سيد محمدباقر صدر (رضوان الله تعالي عليه) منطبق مي شود و البته خداوند به حقيقت امر داناتر است و العلم عند الله
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
پرچم فتح و پيروزي (و يا بيعت) به امام زمان عليه السلام از پيغمبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله روايت شده چنين آمده است: ابان بن عثمان, از حضرت ابوعبدالله جعفر بن محمد عليهماالسلام روايت كرده است كه آن حضرت فرمود:
روزي رسول خدا صلي الله عليه و آله در بقيع بود, كه علي عليه السلام آمد و از رسول خدا صلي الله عليه و آله جويا شد, عرض كردند در بقيع است, علي عليه السلام نزد آن حضرت آمد و سلامش كرد, رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: بنشين, و او را در سمت راست خود نشانيد, سپس جعفر بن ابيطالب آمد و از رسول خدا صلي الله عليه و آله جويا شد به او گفته شد كه پيغمبر در بقيع است. او بنزد رسول خدا صلي الله عليه و آله آمد و سلامش كرد, رسول خدا صلي الله عليه و آله او را در سمت چپ خود نشانيد, سپس عباس (عموي پيغمبر) آمد و از رسول خدا صلي الله عليه و آله جويا شد به او نيز گفته شد كه در بقيع است. او نيز نزد آن حضرت آمد و سلامش كرد, رسول خدا صلي الله عليه و آله او را در پيش روي خود نشانيد.
سپس پيامبر صلي الله عليه و آله رو به علي عليه السلام نموده و فرمود: آيا مژده ات ندهم؟ آيا خبرت ندهم عرض كرد: چرا يا رسول الله: فرمود: جبرئيل اندكي پيش نزد من بود و مرا خبر داد, آن قائمي كه در آخر زمان خروج مي كند و زمين را پر از عدل مي نمايد همانطور كه از ظلم و ستم پر شده باشد, از نسل تو و از فرزندان حسين عليه السلام است. علي عليه السلام عرض كرد يا رسول الله هيچ خيري از جانب خدا بما نرسيده است مگر آنكه بدست شما بوده است.
سپس رسول خدا صلي الله عليه و آله رو به جعفر بن ابيطالب نموده و فرمود:
يا جعفر ألا أبشرك, ألا أخبرك؟ آيا مژده ات ندهم؟ آيا خبرت ندهم؟ عرض كرد چرا يا رسول الله! فرمود: جبرئيل اندكي پيش نزد من بود و بمن خبر داد ان الذي يدفعها الي القائم هو من ذريتك, أتدري من هو قال لا, قال: ذاك الذي وجهه كالدينار و أسنانه كالمنشار, و سيفه كحريق النار, يدخل الجبل ذليلا و يخرج منه عزيزا يكتنفه جبرئيل و ميكائيل .: آن كسي كه آنرا (يعني: پرچم را) به قائم مي سپارد او از نسل تو است. آيا ميداني او كيست؟ عرض كرد: نه, فرمود: او همان كسي است كه صورتش همچون دينار گرد و متلالاء است (و در نسخه ديگر صورتش مانند قرص ماه دايره مانند, و نوراني است) و دندانهايش همانند اره, و شمشيرش همچون شعله ي آتش است. با خواري در (سرزمين) جبل داخل مي شود, و با عزت و سربلندي از آنجا بيرون مي آيد, جبرئيل و ميكائيل او را در ميان مي گيرند.
سپس رسول خدا صلي الله عليه و آله به عباس متوجه گرديد و فرمود: اي عمو آنچه را كه جبرئيل بمن خبر داد تو را خبر ندهم؟ عرض كرد چرا رسول الله, حضرت فرمود: جبرئيل بمن گفت, واي بر نسل تو از فرزندان عباس, پس عباس عرض كرد يا رسول الله! آيا از زنان خود دوري نجويم؟ حضرت به او فرمود: خداوند از آنچه شدني است فارغ شده است . " 1 ".
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄ توضيح:
►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
براي درك صحيح معناي برخي از جملات حديث مذكور لازم است توضيح كوتاهي بدهيم:
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
1- در مورد تشبيه صورت تسليم كننده ي پرچم پيروزي به حضرت ولي عصر (ارواحنا له الفداء) كه رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرموده است وجهه كالدينار (صورت ا و مانند دينار, سرخ و متلالاء است) بايد گفت: اين تشبيه چند علت دارد:
يا اينكه اين تشبيه بلحاظ گرد بودن صورت طرف است, يا بخاطر زردي و قرمزي رنگ آنست, و يا اينكه مقصود هر دوي آنهاست. ولي ظاهرا منظور از اين تشبيه, گردي صورت و نورانيت آنست, زيرا همانگونه كه در حديث امام صادق عليه السلام درباره ي سيدحسني نقل نموديم, در آن حديث امام عليه السلام فرموده است, او جوانمرد خوش صورت و خوش قيافه اي است كه از طرف قزوين و طالقان و ديلم خروج مي كند و بنابراين علي الظاهر وجه تشبيه صورت بدينار با توجه به اينكه دينار, سكه ي طلا مي باشد, همان زيبائي و طراوت رنگ چهره و گرد بودن صورت است.
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
2- در مورد تشبيه دندانها به (اره) بنظر قاصر نويسنده ي اين سطور, اين تشبيه چندان مناسبتي ندارد, زيرا آنچه با (اره) مناسبت دارد زبان است مثل اينكه گفته مي شود فلاني زبانش مانند (اره) و يا شمشير برنده است و اگر معني جمله ي مذكور, همانگونه كه گفتيم درست باشد ممكن است, در موقع نوشتن جمله ي عربي حديث (اسنانه كالمنشار) كه معناي آن (و دندانهايش مانند اره است) با جمله ي (لسانه كالمنشار) اشتباه شده و سهوا (اسنانه) به جاي (لسانه) نوشته شده باشد.
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
پاورقي
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
1- غيبت نعماني ص 248-247
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
به هر حال اگر اين توضيح درست باشد, وجه تشبيه زبان به اره كنايه از فصاحت و بلاغت و نفوذ كلام و تأثير سخن است و اين همان چيزي است كه امام صادق عليه السلام درباره ي حسني فرموده است: و ينادي بصوت له فصيح يعني:سيدحسني, با صدائي رسا و بلند فرياد برمي آورد و از مردم استمداد مي طلبد تا دين خدا را ياري كنند.
اما اگر خود همان كلمه, يعني: (و اسنانه) درست باشد امكان دارد, اشاره به فاصله ي بين دندانها و جدا بودن آنها از يكديگر باشد چنانكه در روايت مفصلي كه از اميرالمؤمنين عليه السلام درباره ي علامات قيام حضرت قائم عليه السلام رسيده است و آن حضرت, صفات و خصوصيات مردي را كه همنام با پيغمبري است و سمت رياست و فرمانروايي ملت مسلمان ايران را بعهده دارد, بيان مي نمايد, از جمله مي فرمايد: بيخ دندانهاي او از هم فاصله دارد.
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
3- درباره ي اين مطلب كه رسول اكرم صلي الله عليه و آله به جعفر بن ابيطالب فرموده است:
ان الذي يدفعها الي القائم, هو من ذريتك يعني: آنكس كه پرچم را به حضرت قائم عليه السلام خواهد سپرد او از (ذريه) و نسل تو مي باشد چنين فهميده مي شود كه: آن شخصيتي كه (در ايران) قيام مي كند, و زمام امور حكومت اسلامي را بدست مي گيرد و در نتيجه پس از پيروزي در جنگ پرچم را بدست حضرت قائم عليه السلام مي سپارد, او مردي از اولاد جعفر بن ابيطالب است, در صورتي كه چنين نيست وآنچه كه شهرت دارد و معروف است و دراخبار زيادي نيز بدان تصريح شده اين است كه:
آنكس كه در ايران بحكومت مي رسد و فرمانرواي مطلق ايرانيان مي گردد و لشكريان سفياني را شكست مي دهد و سرانجام در كوفه با حضرت مهدي عليه السلام بيعت مي نمايد يا بيعت خود را از كوفه براي آن حضرت مي فرستد سيدحسني خراساني است.بنابراين اگر ما بخواهيم اين روايت را همانگونه كه هست بپذيريم ناچار بايد بگوئيم كه: چنين شخصيتي, يا اينكه در پيشبرد اهداف انقلاب و تداوم آن با (سيدحسني) همگام و همراه و همرزم است و يا اينكه او در واقع, همان سيدحسني معروف است و اينكه رسول خدا صلي الله عليه و آله به جعفر فرموده است: او مردي از نسل تو مي باشد منظورش اين بوده است كه (سيدحسني) از ناحيه ي نسبت مادري به جعفر بن ابي طالب عليه السلام نيز منتسب مي گردد و دور هم نيست كه چنين باشد.
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄◄►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►►
4- و اما جمله ي آخر حديث كه رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرموده است:
يدخل الجبل ذليلا و يخرج منه عزيزا يعني او با ذلت و خواري در جبل (و يا سرزمين جبل) داخل مي شود, و از آنجا با عزت و عظمت بيرون مي آيد: اين جمله شايان دقت, و نيازمند بحث و بررسي دقيق است, زيرا لفظ جبل در اصطلاح حديث, و هم چنين نزد علماء جغرافي, به منطقه ي خاصي در ايران اطلاق شده كه مآلا يا مقصود از آن ايران, و مناطق كوهستاني اين سرزمين, مانند قزوين و همدان و كرمانشاه و قم و امثال آنهاست, و يا در حقيقت مقصود از جبل, همان شهر مذهبي و مقدس قم مي باشد, و در اين زمينه شواهدي از تاريخ و حديث در دست است كه ذيلا به آنها اشاره مي كنيم