سومين عامل پيروزي ايرانيان در جنگ پس از ايمان به هدف و شايستگي رهبر و لياقت فرماندهي شجاع و شكست ناپذير چون (شعيب بن صالح) وجود نيروهاي مردمي و گروههاي جنگجوي فداكار و ايثارگر و شهادت طلب است. زيرا: چنانكه مي دانيم بين نيروهاي مردمي شهادت طلب با نيروهاي مهاجم و تسخيري كه با زور فشار و سرنيزه و اجبار براي تسخير كشوري اعزام مي شوند فرق بسيار است.
چه آنكه نيروي مردمي شهادت طلب ارتش از جان گذشته اي است كه تا سرحد جانبازي و شهادت و كشته شدن پيش مي رود و پيكار مي كند, و ارتش مهاجم, هنگام فشار و سختي در برابر حملات خورده كننده ي نيروهاي شهادت طلب كه از مال و جان و ناموس خود و كشور خويش سرسختانه دفاع مي كنند تاب مقاومت ندارد و زود تسليم مي شود.
از اين مطلب كه بگذريم بديهي است: نيروئي كه هسته ي مركزي آن زير نفوذ رهبري
ديني و شايسته و انقلابي و آگاه تشكيل شده باشد بطور داوطلب تشكيل يافته, و اين جمعيت فشرده و مشتاق كه از اكثريت قريب به اتفاق مردم تشكيل گرديده است با گريه ي شوق رهسپار جبهه هاي جنگ مي گردند و كوچكترين تزلزل و ترس و واهمه اي بدل راه نمي دهند. چه آنكه اين چنين نيروئي براي رسيدن به هدف, كشته شدن در راه رضاي خدا و دفاع از دين را براي خود فوزي عظيم مي دانند