مرحوم كليني - رضوان الله تعالي عليه- در كتاب روضه كافي در حديثي از مسعدة بن صدقه, از امام جعفرصادق عليه السلام روايت كرده است كه آن حضرت فرمود: اميرالمؤمنين عليه السلام در مدينه براي مردم خطبه اي خواند و پس از حمد و ثناي الهي و درود بر پيغمبر و آلش, چنين فرمود:
اما بعد براستي كه خداي تعالي پشت هيچ جباري و زورگوئي را از سركشان و ستمگران روزگار نشكسته است مگر اينكه مدتها به وي مهلت داده است (تا با او اتمام حجت كند و ستمگر دست از عملش بردارد و توبه نمايد) و استخوان شكسته ي هيچ ملتي را بهم پيوند نداده (يعني آنها را متحد و متفق نساخته است) مگر بعد از فشار و سختي و بلا, و اي مردم شما پيش از اين به گرفتاريها مبتلا بوديد و بعد از اين نيز مصائب و مشكلاتي خواهيد داشت.
اين را بدانيد كه نه هر صاحب دلي عاقل است و نه هر صاحب گوشي گوش شنوا دارد و نه هر نگاه كننده اي كه به چشم نگاه كند, بيناست. اي بندگان خدا در آنچه براي شما حائز اهميت است خوب تأمل كنيد و رغبت نشان بدهيد, سپس به ميدانهاي (تاخت و تاز) كساني كه به شيوه ي پيروان فرعون رفتند و غرق در ناز و نعمت بودند و باغها و چشمه ها و كشتزارها و مقام ارجمندي داشتند و در بهترين جاها مي زيستند و خداوند آنها را به حال خود واگذاشت, بنگريد و ببينيد كه خداوند چگونه بعد از آن عيش
و نوشها و امر و نهي هايي كه داشتند كارشان را پايان داد و به چه سرنوشتي مبتلا شدند.
عاقبت نيك در بهشت از آن كسي است كه شكيبا باشد و هر كس از شما كه شكيبا باشد سرانجامش بهشت است و به خداوند سوگند كه در آن جاويدانند و سرانجام كارها به دست خداست.
اي شگفتا! و چرا در شگفت نباشم از اشتباهات و خطاكاريهاي اين فرقه ها و دستجاتي كه در دين و مسلك خود اين همه با هم اختلاف دارند و با دليلهاي نادرستي كه هر كدام بر مذهب باطل خود مي تراشند نه از دستور پيغمبري پيروي مي كنند و نه به رفتار وصي و جانشين پيغمبري عمل مي نمايند و نه ايمان به غيب و روز جزا مي آورند و نه هم از عيب جوئي مردم چشم پوشي مي كنند.
كار خوب در نظرشان همان است كه خود آن را نيك و خوب مي شناسند و كار زشت در نظرشان همان است كه خود آن را زشت مي شمارند و هر كدام از آنها براي خود امام و رهبري است, و به اعتماد هواي نفس و خيالات فاسده و توسل بزور و قدرتهاي فاني پيوسته به راه هاي كج و منحرف مي روند و به مردم ستم مي كنند, و آن را مي گيرند كه به نظر خودشان وسيله ي محكم و پابرجائي است و جز خطا چيزي بسرمايه زندگي نمي افزايند.
هرگز به خدا نزديك نمي شوند و بيش از اندازه از درگاه الهي دور مي گردند, يك عده از آنها به دسته اي دل مي بندند و جمعي از آنها جمعي ديگر را تصديق مي كنند, و همه ي اينها به خاطر ترس و وحشتي است كه از قوانين يادگاري رسول خدا صلي الله عليه و آله و پيروي از سفارش پيامبر درباره ي ائمه طاهرين عليهم السلام, و تنفر و بي اعتنايي نسبت به امانتهاي الهي و اخبار رسيده ي از آفريننده آسمانها و زمين دارند.
آنها مردمي حسرت مند مي باشند و پناهگاه امور شبهه ناك و اهل تيرگيها و گمراهي و ترديدند. و البته كسي كه خداوند او را به خودش و دلخواهش واگذاشت در نزد كسي كه از وضع او اطلاعي ندارد تأمين دارد, اينان چقدر شباهت دارند به چهارپاياني كه مهترشان غائب شده و از سر آنها رفته باشد.
دريغا! از كارهائيكه شيعيان من بزودي پس از اين دوستي موقتي كه امروز با هم نسبت به يكديگر انجام مي دهند, چگونه بعضي از آنها موجبات بدبختي ديگري را
فراهم مي آورند و برخي, برخي ديگر را بقتل مي رسانند. فرداست كه آنها از اصل و ريشه جدا گشته و پراكنده مي گردند (و بعد از من از دور امامان به حق دور مي شوند) و به شاخه دست مي زنند (و بسوي آنها كه از حقيقت اسلام بدورند مي روند) و از غير اهلش انتظار پيروزي بر دشمن دارند, هر دسته اي از آنها به شاخه اي مي چسبد (و به حزبي رو مي آورد) و به هر سو كه آن شاخه متمايل شود آنان نيز به همان سو متمايل مي شوند.
با اينكه خداوند- كه ستايش خاص اوست- بزودي اينان را براي بدترين روز ذلت بني اميه گرد خواهد آورد هم چنانكه باد پائيزي لكه هاي ابر را گرد مي آورد. خدا ميان آنها الفت برقرار خواهد نمود و آنها را نسبت به هم يكدل خواهد ساخت و سپس مانند توده هاي ابر متراكم و انبوه آنان را بهم پيوند خواهد داد. و پس از آن درهاي آزادي به رويشان خواهد گشود كه چون سيلي بنيان كن از جايگاه انقلاب خويش بيرون آيند و چون سيل باغهاي يمن (سيل عرم) كه خدا موشي را براي ويراني سد آنها فرستاد (و آن موش آن سد را سوراخ كرده و آبها بصورت سيلي بنيان برانداز سرازير شده و در برابرش هيچ تپه اي برجاي نمانده و راه آن سيل را هيچ كوه محكمي برنگرداند) آنها نيز همچنان سيل آسا در روي زمين به حركت درآيند.
و خداوند آنها را در شكم دره ها و جاهاي مناسب پراكنده سازد و سپس آنها را بمانند چشمه سارهائي بر روي زمين روان گرداند تا بدين وسيله حقوق از دست رفته ي قومي را از قوم ديگر بگيرد و گروهي را در ديار گروهي ساكن گرداند تا بني اميه (كه آل محمد صلي الله عليه و آله را از خانه و كاشانه خود در بدر نمودند) خود نيز آواره و سرگردان شوند و ديگر نتوانند آنچه را كه غصب نموده و به زور گرفته بودند (يعني حق آل محمد صلي الله عليه و آله را) غصب و پايمال كنند.
خداوند بوسيله ي ايشان (يعني: شيعيان) پايه محكمي را (كه مقصود همان حكومت بني اميه است) ويران كند و بوسيله ي آنها بنيانها و ساختمانهاي سنگي و كاخهائي را كه در شام بنا كردند منهدم سازد و كوه و دشت سرزمين شام و وسط مسجد دمشق را از مخالفين بني اميه پر و مملو سازد. سوگند به خدائي كه دانه را شكافت و انسان را آفريد آنچه گفتم حتما واقع خواهد شد, و گويا من هم اكنون صداي شيهه اسبان و سر و
صداي درهم و برهم مردان جنگي و رزم آورانشان را مي شنوم.
به خداوندي خدا سوگند, آنچه در دست بني اميه است از زر و سيم و قدرت, بعد از آن شكوه و جلال و فرمانروايي در شهرها- مانند دنبه ي چربي كه بر روي آتش آب مي شود- آب خواهد شد. هر كس از آنها بميرد گمراه مرده و كار هر كس از آنها كه باقي بماند با خداست, و هر كس كه توبه كند و بسوي خدا باز گردد خداوند توبه پذير است. و اميد است كه خداوند شيعيان مرا پس از پراكندگي براي بدترين روز گرفتاري اينان گردآورد و براي كسي نيست كه چيزي را براي خدا اختيار كند بلكه تمام اختيارات و تدبير همه ي امور بسته به اراده و مشيت باري تعالي است.
اي مردم كساني كه به ناحق منصب امامت را بخود مي بندند و شايسته آن نيستند فراوانند, اگر شما بواسطه ي تلخي حق از آن روي برنتابيد و خود را خوار نكنيد و در توهين باطل و پست كردن آن سستي نورزيد آنها كه در شجاعت بپايه ي شما نمي رسند بر شما دلير نمي شوند و قدرتمندان بر شما مسلط نمي گردند و پيروي حق را ترك نمي كنند و در صدد پايمال كردن اطاعت حق و دور كردن آن از اهلش نخواهند بود.
ولي افسوس! افسوس كه (دوباره) مانند بني اسرائيل عهد موسي عليه السلام در كار خود حيران و سرگردان مي شويد! به جان خودم سوگند ياد مي كنم كه تحير شما پس از من به مراتب چند برابر سرگرداني بني اسرائيل خواهد بود (زيرا بني اسرائيل چهل سال در بيابان (تيه) حيران و سرگردان بودند, ولي شما مسلمانان بعد از غصب حق آل محمد صلي الله عليه و آله و ظلم و ستمي كه نسبت به اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام روا داشتيد تا ظهور مهدي موعود در امر دين خود حيران خواهيد ماند).
باز هم به جان خودم سوگند ياد مي كنم كه چون مدت حكومت بني اميه به پايان برسانيد باز هم شما به دولت باطل ديگري (چون بني عباس) كه بعد از آنها خواهد آمد و مردم را به گمراهي دعوت خواهد نمود مي پيونديد و به دور آنها اجتماع مي كنيد و باطل را زنده مي سازيد و حق را پشت سر مي اندازيد و از نزديكي جنگجويان (با افتخار) بدر (يعني خود حضرت) مي بريد و به دورترين فرزندان جنگ كنندگان با رسول خدا صلي الله عليه و آله (يعني فرزندان عباس بن عبدالمطلب كه در جنگ بدر در زمره ي لشكر مشركين به جنگ رسول خدا صلي الله عليه و آله آمده بود) پيوند مي كنيد.
و لعمري أن لو ذاب ما في أيديهم لدنا التمحيص للجزاء و قرب الوعد و انقضت المدة و بدا لكم النجم ذو الذنب من قبل المشرق و لاح لكم القمر المنير اين را بدانيد به جان خودم سوگند كه چون حشمت آنها (يعني بني العباس) نيز به پايان رسيد و دولت و قدرتشان از ميان رفت امتحان براي پاداش نزديك مي شود, و وعده ي حق (يعني وعده ي خروج آل محمد صلي الله عليه و آله و قيام قائم منتظر عجل الله تعالي فرجه نزديك مي گردد), و دوران ظلم و ستم و حكومت اهل باطل, سپري مي شود و ستاره ي دنباله دار از سمت مشرق براي شما ظاهر مي گردد و ماه تابان براي شما طلوع مي نمايد پس چون اين علائم پديدار شد بسوي خدا باز گرديد و توبه كنيد.
و اعلموا أنكم ان اتبعتم طالع المشرق, سلك بكم مناهج الرسول صلي الله عليه و آله فتداويتم من العمي و الصمم و البكم, و كفيتم مؤنة الطلب و التعسف و نبذتم الثقل الفادح عن الأعناق و بدانيد كه اگر شما از طلوع كننده ي مشرق پيروي كنيد او شما را به راههاي روشن رسول خدا صلي الله عليه و آله رهبري خواهد كرد. و شما را از كوري و كري و گنگي نجات خواهد داد, و در نتيجه رنج آنچه را كه طلب مي كرديد و خود را به زحمت مي انداختيد آسوده خواهد نمود و بار سنگين و كمرشكن (اطاعت زورمندان و زمامداران ستم پيشه) را از روي دوش خويش خواهيد برداشت.
و خداوند كسي را از رحمت خود دور نمي سازد مگر آنكه از پذيرش حق سر باز زند, و ظلم را پيشه خود سازد و زور بگويد و آنچه را كه حق آن را ندارد (از ديگران) به ناحق بستاند (وسيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون). " 1 "