حديث 02
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
نعيم بن حماد در كتاب فتن حديثي را در مورد خروج پرچم هاي سياه از مشرق از رسول خدا صلي الله عليه و اله چنين آورده است:
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
عن الزهري قال: قال رسول الله صلي الله عليه و اله تقبل الرايات السود من المشرق,
تقودهم رجال كالبخت المجللة أصحاب شعور, أنسابهم القري و أسماءهم الكني يفتحون مدينة دمشق, ترفع عنهم الرحمة ثلاث ساعات. " 1 ".
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
زهري روايت كرده است كه پيغمبر گرامي اسلام فرمود: پرچم هاي سياه از مشرق زمين فرامي رسند و مرداني قوي و نيرومند و ريش دار كه نسبهايشان شهريشان و كنيه نامهايشان است " 2 " اين پرچمها را رهبري نموده و به جلو مي رانند. آنان شهر دمشق را مي گشايند و به مدت سه ساعت شفقت و رحمت از دلهايشان برداشته مي شود.
آنچه در اين حديث شريف آمده همه و همه صفات و خصوصيات ايرانيان است, زيرا بطوريكه مي دانيم اين ايرانيانند كه به شهرهاي خود منتسب مي گردند و هنگامي كه مي خواهند نام كسي را ببرند او را به شهرش نسبت مي دهند و مي گويند: تهراني, قمي, خراساني, شيرازي, گلپايگاني و امثال اينها و اين ايرانيانند كه از شدت عشق و علاقه اي كه به خاندان رسالت و وابستگان آنها دارند, فرزندان خود را به نامهائي چون ابوطالب, ابوالحسن, ابوعلي, ابوالفضل و نظائر اينها نامگذاري مي كنند, و اين ايرانيانند كه يكي از ويژگيهاي ديرين آنان, صفت نيك ريش داشتن است.
اما اينكه رسول خدا صلي الله عليه و اله فرموده است (بمدت سه ساعت شفقت و رحمت از دلهايشان برداشته مي شود, نويسنده اين سطور, نمي داند به چه منظوري است آيا بخاطر غوطه ورشدن در جنگ و از پاي درآوردن دشمن و بيرون راندن آنها از شهرهايشان است كه بحكم وظيفه ي اسلامي و جهاد در راه خدا و دفاع از نواميس مسلمين و احقاق حقوق حقه خود. اينگونه دلاورانه مي جنگند و از كشتن و نابود ساختن باكي ندارند, يا اينكه به جهت صدور فرمان از مقامات بالاتر است, و يا اينكه در موقع ظهور و هنگام فتح دمشق است كه بفرماندهي ولايت امر, يعني حضرت
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
پاورقي
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
1- فتن نعيم بن حماد خطي لوحه 85
2- معناي اين جمله كه رسول خدا صلي الله عليه و اله فرمود است (انسابهم القري و اسمائهم الكني) اين است: يعني چون بخواهند از كسي ياد كنند او را به شهرش نسبت مي دهند و مي گويند: تهراني و قمي و امثال اينها و كنيه نامهايشان است يعني اسمهائي نظير ابوطالب, ابوالحسن, ابوالفضل و نظائر اينها دارند و اين اسمها در نزد عرب معمول نيست بلكه عرب آنرا كنيه مي نامند و كسي كه داراي پسري باشد مانند طالب و حسن او را ابوطالب و ابوالحسن مي گويند
صاحب الزمان - عجل الله تعالي فرجه - اين دستور صادر مي شود!!!
و اما اينكه حضرت فرموده است (صاحبان پرچم هاي سياه شهر دمشق را فتح مي كنند) اين در چه وقت, و كي و چه زماني و چگونه خواهد بود بخواست خداوند اگر زنده مانديم خواهيم ديد: كه چگونه فتح شهر دمشق با فرماندهي ولي خدا حضرت صاحب الامر عليه السلام و كمك ايرانيان و ديگر نيروهاي رزمنده ي عظيم اسلام (پس از آنكه اين شهر بدست سفياني و اتباع و يارانش سقوط كرده و او آنجا را مقر سلطنت و پايگاه حكومت ظالمانه ي خويش قرار داده است) صورت خواهد گرفت. " 1 ".
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
حديث 03
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
مرحوم سيد بن طاووس, در كتاب الملاحم و الفتن درباره ي خروج پرچم هاي سياه, حديثي را از ابوهريره چنين آورده است:
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
ابوهريره گفت: من درخانه ي ابن عباس بودم كه گفت: درها را ببنديد, بعد از آن پرسيد آيا غير از خود ما شخص بيگانه اي در اينجا هست؟ گفتند نه, ابوهريره مي گويد: من در يك گوشه اي از جمعيت بودم ابن عباس گفت: اذا رأيتم الرايات السود من قبل المشرق فأكرموا الفرس هرگاه ديديد پرچم هاي سياه از جانب شرق نمايان شد مردم فارس يعني: ايرانيان را اكرام كنيد, زيرا دولت ما در ميان آنهاست.
ابوهره مي گويد: من به ابن عباس گفتم: آيا مي خواهي آنچه را كه من از رسول خدا صلي الله عليه و اله شنيده ام براي تو بازگو كنم؟ گفت: تو هم كه اينجا بودي؟ گفتم آري, گفت: بگو, گفتم من از رسول خدا صلي الله عليه و اله شنيدم كه مي فرمود: (وقتي كه پرچم هاي سياه خارج شدند اول آنها فتنه و وسط آنها ضلالت و گمراهي و آخر آنها كفر خواهد بود). " 2 ".
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
مولف: اين حديث چنانكه خواننده ي عزيز ملاحظه مي كند داراي دو جنبه است, يكي مدح و ديگري ذم, ابن عباس از خروج (صاحبان) پرچم هاي سياه كه از مشرق قيام مي كنند ستايش مي كند, و از حركت آنها تمجيد مي نمايد, و آنان را زمينه ساز دولت اهل بيت عليهم السلام و حكومت حضرت مهدي عليه السلام مي داند, و در مقابل او به عكس, ابوهريره از
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
پاورقي
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
1- در اين رابطه در آينده با تفصيل بيشتري سخن خواهيم گفت
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
2- الملاحم و الفتن ج 1 ص 33 باب 30 و كنزالعمال ج 14 ص 89 حديث 38019 قسمت اول حديث
حركت ايرانيان مذمت مي نمايد, و با نقل روايتي از پيغمبر گرامي اسلام آنان را كافر و گمراه معرفي مي كند و بدين وسيله شنونده و خواننده ي حديث را دچار شك و ترديد و دودلي مي سازد و از اينرو اين حديث سؤال برانگيز است و چون به دنبال حديث ابن عباس در رابطه با (خروج پرچم هاي سياه) نقل شده مقداري نياز به توضيح دارد.
زيرا ممكن است كسي كه اين حديث را مي خواند با خود فكر كند و از خود سؤال نمايد اگر صاحبان پرچم هاي سياه (يعني: ايرانيان) اهل حقند و براي حق قيام مي كنند و هدفي جز احياء حق و ميراندن باطل و محو آثار ظلم و ستم ندارند و آنها بگفته ي ابن عباس زمينه ساز دولت جهاني حضرت مهدي مي باشند, پس چگونه است كه بگفته ي ابوهريره, رسول خدا صلي الله عليه و اله آنان را كافر خوانده و گمراه دانسته است؟!!!
واقع مطلب اين است كه: با توجه به اينكه حال ابوهريره بر همگان روشن است (و او در نقل روايت و جعل حديث حتي در نزد اهل سنت هم متهم به دروغگوئي و دروغ پردازي است) با اين همه نبايد از حق گذشت زيرا اگر ما همه ي احاديث مربوط به پرچم هاي سياه را مورد ارزيابي دقيق قرار دهيم خواهيم ديد كه: در عين حال, هم گفته ي ابوهريره راست و درست است, و هم گفتار ابن عباس زيرا حديث ابوهريره به نخستين پرچم هاي سياهي كه از مشرق خارج شد و زمينه ساز دولت عباسيان بود (و اين دولت به كمك ابومسلم خراساني و تلاش پيگير و كوشش بي دريغ او روي كار آمد) نظر دارد, و حديث ابن عباس, به خروج دومين پرچم هاي سياه كه زمينه ساز دولت جهاني حضرت مهدي عليه السلام مي باشند اشاره دارد و البته مسلمست كه أهل البيت أدري بما فيه صاحب خانه بهتر از هر شخص ديگري مي داند كه اندر خانه چيست, چه داند آنكه اشتر مي چراند.
حال براي اينكه صدق گفتار ما بر خواننده ي عزيز معلوم شود, احاديث ديگري را كه در رابطه ي با همين موضوع از رسول خدا صلي الله عليه و اله روايت شده است در اينجا مي آوريم تا حقيقت آنچه را كه تا اينجا گفته ايم بيش از پيش روشن شود.
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
حديث 04
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
مرحوم سيد بن طاووس, در حديث جامع ديگري كه در رابطه با خروج پرچم هاي
سياه از سعيد بن مسيب از رسول خدا صلي الله عليه و اله نقل كرده است, ماجراي دومين حركت ايرانيان و توصيف پرچم هاي آنان را اينگونه بازگو نموده است:
عن سعيد بن المسيب قال: قال رسول الله صلي الله عليه و اله تخرج من المشرق رايات سود لبني العباس, ثم يمكثون ما شاء الله, ثم تخرج رايات سود صغار, تقاتل رجل من ولد أبي سفيان و أصحابه, من قبل المشرق, و يؤدون الطاعة للمهدي عليه السلام " 1 ".
سعيد بن مسيب از رسول خدا صلي الله عليه و اله روايت كرده است كه آن حضرت فرمود: پرچم هاي سياهي از مشرق بسود بني العباس خارج مي شوند و تا آن موقعي كه خدا بخواهد خواهد ماند, سپس بعد از آن پرچم هاي سياه ديگري نيز كه آن پرچمها هم سياه است ولي كوچك است (و با پرچم هاي بني العباس فرق دارد) قيام مي كنند و با مردي از فرزندان ابوسفيان (يعني: سفياني معروف) و ياران او مي جنگند, و قيامشان نيز از مشرق زمين است. و سرانجام تسليم حضرت مهدي عليه السلام مي شوند و زمام كار (و حكومت) خود را بدست آن حضرت مي سپارند.
همانگونه كه در حديث پيشين اشاره نموديم, اين حديث: به دو نوع پرچم اشاره دارد يكي پرچم هاي سياه رنگي كه بسود بني العباس بوده است و ديگر پرچم هاي سياهرنگ كوچكي كه پس از انقراض دولت بني العباس پيدا مي شوند و زمينه ساز حكومت جهاني حضرت مهدي عليه السلام خواهند بود. البته با اين تفاوت كه پرچم هاي سياهرنگ بني العباس دراز و طولاني بوده و پرچم هاي دوم سياهرنگ و كوچك است.
در اين باره مرحوم علامه ي مجلسي اعلي الله مقامه در كتاب بحارالانوار ج 42 ص 61 به نقل از تاريخ طبري در وصف پرچم هاي بني العباس چنين آورده است:
وقتي ابراهيم امام پرچم نصرت را بدست ابومسلم خراساني داد, سفيد رنگ و طول آن 14 ذرع يعني در حدود 7 متر بود و بر روي آن با مركب نوشته شده بود اذن للذين يقاتلون بأنهم ظلموا و أن الله علي نصرهم لقدير " 2 " به جنگجويان اسلام
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
پاورقي
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
1- الملاحم و الفتن ص 55 باب 102 ط- منشورات الرضي, والحاوي للفتاوي ج 2 ص 96 و البرهان في علامات مهدي آخرالزمان ص 150-149 حديث 11 باب 2
2- سوره ي حج: آيه ي 39
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
رخصت جنگ داده شد, زيرا آنان از دشمن ستم كشيدند, و خداوند بر ياري نمودن آنان توانا است.
ابومسلم به غلام خود دستور داد تا آن را به رنگ سياه تبديل كند, زيرا موقعي كه لباس سياه پوشيد گفت: اين لباس داراي هيبت و ابهتي است و لذا رنگ سياه را براي مخالفت با بني اميه و اينكه در نظر بيننده با هيبت جلوه كند انتخاب نمود, و مي گفتند كه رنگ سياه علامت حزن و اندوه و غمگساري بر آل محمد صلي الله عليه و اله و شهداي گلگون كفن كربلا و زيد بن علي بن الحسين و يحيي بن زيد است.
بنابراين, ظاهرا علت اينكه پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله در توصيف پرچم هاي دوم فرموده است (ثم تخرج رايات سود صغار) سپس پرچم هاي سياه ديگري كه آن پرچمها كوچك است خروج مي كنند, همين بوده است كه چون آن حضرت خواسته اند براي صاحبان پرچم هاي دوم امتيازي قائل شوند, از اينرو براي پرچم هاي آنان كلمه ي صغار (يعني پرچم هاي كوچك) صفت آورده اند.
و از اينجا بخوبي مي توان دريافت كه مراد و مقصود ابن عباس نيز از پرچم هاي سياه در حديث پيشين, همان پرچم سياه رنگ شيعيان بوده است و لذا هم, از پرچم هاي سياه نامبرده, و هم به احترام كردن و گرامي داشتن ايرانيان دستور داده است.
روي اين بيان, همانطوري كه گفتيم: روايت ابوهريره كه در دنباله ي حديث ابن عباس در مورد خروج پرچم هاي سياه آمده است, بدون ترديد به همان پرچمهاي زمينه سازان دولت عباسيان مربوط مي شود و به خروج دومين پرچم هاي سياه هيچگونه ربطي ندارد.
علاوه بر همه ي اينها: صرف نظر از حديث ابن عباس روايات ديگري در دست داريم كه پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله بطور اختصار ماهيت قيام صاحبان پرچم هاي سياه دوم و هدف آنان را بخوبي روشن نموده و هدف آنان را براي همگان مشخص ساخته اند چنانكه در حديث پنجمي كه خواهيم آورد, خواهيد ديد: كه رسول خدا صلي الله عليه و اله علت و هدف و انگيزه ي قيام صاحبان پرچم هاي سياه دوم را گرچه با يك جمله ي كوتاه ولي با يك عالم معنا, بيان فرموده است كه نيازي به اين همه پريشان گوئيهاي ما ندارد.
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●