حديث 05
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
ابن ماجه ي قزويني در كتاب سنن جلد دوم باب خروج المهدي عليه السلام درباره ماهيت قيام ايرانيان حديثي را بدين صورت از پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله نقل كرده است:
عن عبدالله الحارث بن جزء الزبيدي, قال: قال رسول الله صلي الله عليه و اله يخرج ناس من المشرق فيوطئون للمهدي يعني سلطانه. " 1 ".
عبدالله حارث جزء زبيدي, از پيغمبر گرامي روايت كرده است كه آن حضرت فرمود: مردمي از مشرق زمين قيام مي كنند و براي حضرت مهدي عليه السلام زمينه سازي مي كنند, يعني زمينه ي حكومت و سلطنت آن حضرت را فراهم مي آورند.
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
حديث 06
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
جلال الدين سيوطي, در كتاب الحاوي للفتاوي جريان خروج پرچم هاي سياه را از طرف مشرق از قول ثوبان: از رسول خدا صلي الله عليه و اله اين چنين آورده است:
عن ثوبان قال: قال رسول الله صلي الله عليه و اله تجي ء الرايات السود من قبل المشرق, كأن قلوبهم زبر الحديد, فمن سمع بهم فليأتهم فليبايعهم ولو حبوا علي الثلج " 2 ".
ثوبان از رسول خدا صلي الله عليه و اله روايت كرده است كه آن حضرت فرمود: پرچم هاي سياهي از طرف مشرق زمين مي آيد كه گوئي دلهاي صاحبان آن پرچم ها پاره هاي آهن است. پس هر كس كه آوازه ي قيام و حركت آنان بگوش او رسيد بايد به نزد آنها برود و حتما با آنها بيعت كند, هر چند با دست و زانو و سرانگشتان پا بر روي برف و يا يخ راه برود.
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
حديث 07
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
مرحوم محدث بحراني, در كتاب غاية المرام حديث پرچم هاي سياه را از كتاب البيان تأليف كنجي شافعي از قول ثوبان: از رسول خدا صلي الله عليه و اله اينگونه بازگو نموده است:
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
پاورقي
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
1- سنن ابن ماجه ج 2 ص 1368 حديث 4088 و عقدالدرر ص 125 و الحاوي للفتاوي ج 2 ص 60
2- الحاوي للفتاوي ج 2 ص 133
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
عن ثوبان قال: قال رسول الله صلي الله عليه و اله يقتل عند كنزكم ثلاثة كلهم ابن خليفة ثم لا يصير الي واحد منهم, ثم تطلع الرايات السود من قبل المشرق فيقتلونهم قتلا لم يقتله قوم ثم ذكر شيئا لا أحتفظه, ثم قال, قال النبي صلي الله عليه و اله فاذا رأيتم أميرهم فبايعوه ولو حبوا علي الثلج فانه خليفة الله المهدي . " 1 ".
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
ثوبان از پيغمبر گرامي اسلام روايت كرده است كه آن حضرت فرمود: سه تن كه هر سه فرزند خليفه باشند در دوران زمامداري شما بر سر رياست دنيوي كشته مي شوند سپس زمام كار به هيچ يك از آنان برنمي گردد, آنگاه پرچم هاي سياه از جانب مشرق زمين نمايان مي شود (و اهل فتنه) را آن چنان مي كشند كه تا آن زمان هيچ قومي را بدان سان نكشته باشند. سپس رسول اكرم صلي الله عليه و اله چيزي را فرمود كه من آن را به ياد نمي آورم, بعد از آن فرمود: هر گاه شما (امير) و فرمانرواي پرچم هاي سياه را ديديد با او بيعت كنيد و فرمانش را گردن نهيد اگر چه با دست و زانو و سرانگشتان پا بر روي برف و يخ راه برويد زيرا او خليفه ي خدا مهدي عليه السلام است.
اين حديث نيز مانند حديث نخستين, عبارات و الفاظ آن در كتابها بصورت مختلفي نقل شده و اين اختلاف الفاظ در منابع موثقي كه در دست داريم بوضوح ديده مي شود.
و از آنجايي كه اختلاف الفاظ موجب اختلاف معاني, در برداشت مفهوم و معناي حديث مي شود, از اينرو براي اينكه جانب امانت را رعايت كرده باشيم به برخي از موارد اختلاف كه در بعضي از كلمات اين حديث روي داده است اشاره مي كنيم, ولي قبلا بايد توجه داشته باشيم كه غالب اختلافاتي كه در الفاظ اين حديث روي داده است چندان زياني بمدعاي ما نمي رساند زيرا هدف ما اين است كه بگوئيم مراد از كلمه ي مشرق در احاديث ياد شده ايران و منظور از پرچم هاي سياه, پرچم سياهرنگ شيعيان است.
به هر حال اختلافاتي كه در برخي از الفاظ حديث ياد شده روي داده و اين اختلاف در بيشتر منابع موثق حديث و در متن عربي آن آمده است در كلمه ي كنزكم كه معناي فارسي آن گنج شماست روي داده است.
در مقدمه ي ابن خلدون, بجاي جمله ي (عند كنزكم) كه معناي آن, در نزد گنج شماست
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
پاورقي
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
1- غاية المرام بحراني ص 701
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
عبارت (عند كبركم) كه معناي آن در دوران بزرگي شماست, نوشته شده است.
در نسخه ي البيان تأليف گنجي شافعي بجاي كلمه ي (كنزكم) كلمه ي (كربكم) كه معناي آن در دوران گرفتاري شماست, ذكر شده است, و در بيشتر نسخه ها همان عبارت (عند كنزكم) آمده است و ظاهرا بنظر شارحين حديث همين كلمه ي (كنزكم) درست و صحيح است زيرا غالبا به توضيج كلمه ي (كنز) پرداخته و آن را شرح و معنا كرده اند.
ابن كثير دمشقي, مكنا به ابوالفداء متوفاي 774 هجري در كتاب النهايه يا الفتن و الملاحم ج 1 ص 42 همين كلمه ي (كنزكم) را اختيار كرده و در توضيح آن گفته است: ظاهرا منظور حديث از اين كنز كنز كعبه مي باشد, " 1 " و ابوالحسن, محمد بن عبدالهادي حنفي ساكن مدينه در سال 1138 در شرح حديث مذكور در حاشيه ي سنن ابن ماجه جلد دوم ص 369 گفته است: قوله عند كنزكم اي ملككم, يعني: مراد از اين گنج در اينجا كرسي رياست است و معنايش اين است كه: در دوران حكومت و سلطنت شما, سه نفر بر سر رياست كشته مي شوند.
ولي در پاورقي ترجمه ي مقدمه ي ابن خلدون از كتاب براهين الامامه بجاي كلمه ي كنزكم در نزد (كرت شما) كه عربي آن (عند كرتكم) باشد نسخه بدل آورده است, و به نظر نويسنده ي اين سطور, همين كلمه ي عند كرتكم از همه ي نسخه بدلهاي ديگر درستتر و صحيح تر است.
زيرا مقصود حديث اين است كه: در آخرالزمان سه شخص بزرگ, و يا سه شاهزاده و يا سه فرد معروف و مشهور كشته مي شوند و كشته شدن آنها هم بر سر رياست دنيوي است و پس از كشته شدن آنها (اگرچه بعد از مدت زماني باشد) پرچم هاي سياه پيدا مي شوند و اهل فتنه را مي كشند و آن چنان مي جنگند كه تا آن زمان هيچكس مانند آنها نجنگيده باشد.
و بنابراين اگر اين نظريه, و همان كلمه ي (كرت) كه مراد از آن آخرالزمان است درست باشد و مراد از گنج هم در حديث مذكور سلطنت و رياست باشد, در اين صورت در معنا و مفهوم حديث مزبور سه احتمال مي رود.
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
پاورقي
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
1- نهاية, البداية و النهاية ج 1 ص 42
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
احتمال اول اين كه: سه نفر بر سر كسب قدرت و احراز مقام رياست, و براي بدست آوردن تاج و تخت سلطنت در عربستان اختلاف و درگيري پيدا كنند و به زد و خورد بپردازند و هر سه نفر كشته شوند و آخرالزمان فرا رسد و حضرت مهدي عليه السلام ظهور كند و در نتيجه سلطنت و رياست به هيچيك از آنها برنگردد و البته اين احتمال, احتمال ضعيفي است و چندان اعتباري ندارد.
احتمال دوم اين كه: سه شخصيت بزرگ انقلابي از سادات و بني هاشم, در اوائل ظهور, براي احقاق حق, و روشن ساختن افكار عمومي مردم دنيا, و بيدار كردن مسلمانان از خواب غفلت, و شوراندن آنها عليه استعمارگران و استثماركنندگان به مكه بروند و در آنجا قيام كنند, و مردم دنيا را بطرف خود دعوت كنند ولي پيش از آن كه به هدف خود برسند بدست دژخيمان و جلادان حكومت وقت در آنجا به درجه رفيع شهادت نائل آيند.
و در اين صورت اگر اين احتمال درست باشد, حديث مذكور ممكن است اشاره به شهادت نفس زكيه و دو سيد ديگري كه در مكه و مدينه به شهادت مي رسند داشته باشد. و البته اين احتمال هم چندان مناسبتي با خروج پرچم هاي سياه ندارد, چه آنكه خروج پرچم هاي سياه, مدتها پيش از شهادت نفس زكيه و كشته شدن آن دو سيد ديگر واقع مي شود.
و احتمال سوم اينكه: اين حديث به حوادث مرگباري كه از قتل و كشتار و خونريزي در سالهاي پيش از ظهور, در سرزمين عراق روي مي دهد نظر داشته و اشاره بكشته شدن برخي از سران, و بزرگان و فرمانروايان اين كشور, و روي كار آمدن سفياني اول و دوم, و جنگ ايران و عراق باشد.
زيرا چنانكه در بسياري از اخبار وارده ي از معصومين عليهم السلام آمده است, يكي از هدفهاي اصلي و اساسي صاحبان پرچم هاي سياه كه زمينه ساز حكومت جهاني مهدي موعود عليه السلام مي باشند بيرون راندن دشمن از سرزمين خود و ورود به خاك عراق و تار مار كردن لشكريان سفياني است.
و البته اين احتمال به نظر نگارنده از دو احتمال پيشين بهتر و دلچسب تر و قويتر است زيرا:
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
اولا- خود حديث گوياي حقيقت است كه هدف اساسي صاحبان پرچم هاي سياه كشتن اهل فتنه و قطع ريشه فساد و از ميان برداشتن اهل باطل و برقراري آرامش و امنيت در منطقه است.
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
و ثانيا- چنانكه در روايات بعدي خواهيم آورد, پرچم هاي سياه هم چنان به جنگ خود بر عليه دشمن ادامه مي دهند و به خاك عراق وارد مي شوند و پيوسته به پيش مي تازند تا زماني كه در كنار دجله و فرات و كوفه فرود مي آيند و اين مناطق حساس و سوق الجيشي را از دست حكام خودكامه عراق خارج ساخته و به تصرف خود درمي آورند.
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
و ثالثا- شواهد و قرائن و دلائل زيادي از روايات در دست است كه نشان مي دهد در اوائل ظهور و سالهاي پيش از قيام مهدي منتظر -عجل الله تعالي فرجه الشريف- حوادث ناگوار و ناخوش آيندي در سرزمين عراق و بخصوص در بغداد اتفاق مي افتد كه منجر به كشته شدن برخي از بزرگان بني العباس, و انقراض رژيم سلطنتي در عراق و روي كار آمدن گروهي خارج از دين مانند سفياني اول, و دوم و كشتار مردم بي دفاع و زندان و تبعيد و شكنجه و غارت اموال و هتك اعراض و بي حرمتي نواميس مردم در اين كشور, مي گردد.
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
و رابعا- تمامي اخبار مربوط به پرچم هاي سياه (كه زمينه ساز حكومت جهاني مهدي موعود عليه السلام مي باشند) از جنگي بزرگ و دامنه دار و طولاني, و آشوبي آرام ناشدني كه سراسر منطقه ي خاورميانه و عراق و ايران را فرا خواهد گرفت حكايت مي كند كه اين خود نشان دهنده اين واقعيت است كه پس از نابودي رژيم سلطنتي در عراق و حاكميت مطلق اجانب بر اين سرزمين, و هم چنين انقراض دولت شاهنشاهي در ايران بايد منتظر فرج و ظهور حضرت قائم - عجل الله تعالي فرجه - و استقرار نظام عدالت در سرتاسر جهان هستي, بود
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●
●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●●●••▪▪····▪▪••●●